طرفداری | باورتان میشود فلورنتینو پرز،
خوان لاپورتا و آندره آنیلی، تمام ریسکها را به جان خریده باشند تا
با دلسوزی تمام، فوتبال را نجات دهند؟ وقتی آنها از نجات فوتبال توسط
ایده سوپرلیگ صحبت میکنند، ناخودآگاه ما ذهنمان به سمتی میرود که
فلورنتینو پرز را شمشیر به دست، لاپورتا را زره پوشیده و آنیلی را
همراه کمانِ گیومتل تصور میکنیم که سه نفری به جنگ با
ارتشِ یوفا به فرماندهی چفرین رفتهاند تا فوتبال از چنگال
ارتش تاریکی نجات دهند. خدای من، چه داستان احساساتبرانگیزی!
اما ورای نمایشنامهی فریبکارانهی سه مرد قدرطلب، حقیقتی وجود دارد.
آری، همه چیز در مورد «توان رقابت» است. در مورد چه چیزی صحبت
میکنیم؟
بارسلونا و رئال مادرید همیشه تمام تلاششان را کردهاند که
پادشاهان فوتبال باشند. آنها همیشه بهترین ستارههای دنیای فوتبال را
جذب کردهاند تا بالاترین برندهای فوتبال را از آن خود کنند. در این
کشمکش یک مرد بلندپرواز همانند آندره آنیلی نیز پیدا شد که قصد داشت
تیمش را نه تنها به بهترین باشگاه فوتبال ایتالیا بلکه به یکی از سه
تیم برتر فوتبال باشگاهی اروپا مبدل کند.
رئال مادرید با جذب کریستیانو رونالدو و بارسلونا با معرفی لیونل مسی
به دنیای فوتبال، تا سالها پادشاهان بیچون چرای فوتبال بودند.
یوونتوسِ آنیلی نیز طی یک بازهی زمانی ده ساله، کلانتر فوتبال
باشگاهی ایتالیا بود. تمام بازیکنان سری آ، رویای بازی در یوونتوس را
داشتند و بدون فکر کردن پیشنهاد سلطان فوتبال ایتالیا را
میپذیرفتند.
آنیلیِ جوان و کمالگرا، حالا سلطنت بر فوتبال اروپا را در نظر داشت.
او به قدری در ارتقای برند باشگاهش موفق بود که توانست کریستیانو
رونالدو را به تیمش بیاورد. اما داستان به گونهی دیگری رقم خورد. حتی
با وجود CR7 آنها هرگز لیگ قهرمانان را فتح نکردند. بدتر از آن، حتی
سطلنت در اسکودتو را هم از کف دادند. حالا یوونتوسی را شاهد هستیم که
باید پشت سر میلان و اینتر، برای فتح اسکودتو عرق بریزد. اوضاع وقتی
وخیمتر میشود که میبینیم طی چند فصل گذشته آنها حتی نایب قهرمان
هم نشدهاند و برای فتح سهمیه لیگ قهرمانان نفسهای آتالانتا و ناپولی
را بیخ گوش خودشان حس میکنند. تیمهایی که روزی آنیلیِ مغرور حتی
آنها را به حساب نمیآورد اکنون دارند به تیم او پسگردنی میزنند.
حتی تیمهای مثل رُم و فیورنتینا هم که سالها از دوران طلایی خودشان
فاصله گرفتهاند دارند پشت سر تیم آندره آ آنیلی دستهایشان را به
هم میمالند.
رئال مادرید نیز در دورهی افول به سر میبرد. آنها فصل پیش با رهبری
کارلتو به طرزی معجزهآسا توانستند فاتح لیگ قهرمانان شوند، اما این
مسئله چیزی از این حقیقت کم نمیکند که آنها دیگر توان رقابت با
غولهای فوتبال حاضر در سایر لیگها را ندارند. بعد از کوچ کریستیانو،
آنها نتوانستند ستارهای در حد برند و مارکتینگ او پیدا کنند. آنها
با هزینهی گزافی ادن هازارد را خریدند، اما مرد همیشه مصدوم بلژیکی
نتوانست جای خالی اَبَرستاره پرتغالی را پر کند. باشگاهی که روزی همه
ستارههای فوتبال رویای بازی در آن را داشتند حالا نمیتواند کیلیان
امباپه را برای پیوستن به تیم خود به اندازه کافی وسوسه کند.
داستان برای بارسلونا غمانگیزتر است. آنها حتی پیش از رفتن لیونل
مسی هم تاج و تختشان را از دست داده بودند و با رفتن اَبَرستارهی
آرژانتینی به کلی وارد ورطه نابودی شدند. تیمی که از سال 2004 به بعد
چهار بار فاتح لیگ قهرمانان شده است و روزگاری زیر نظر گواردیولا
لقب بهترین باشگاه فوتبال تاریخ را یدک میکشید، اکنون در شرایطی قرار
دارد که برای بقا متوسل به زور و بیرحمی شده است و برای کاهش دستمزد
بازیکنانش بر روی سر آنها اسلحه میگذارد. باشگاهی که روزگاری نیمکتش
را نیز با ستارهها آکنده میکرد، حالا برای ثبت قراردادهای خریدهای
معمولی هم مشکل دارد.
تمامی این حوادث چگونه رخ دادند؟
بدون تردید پاندومی کرونا نقش اصلی را در تیرهروزیهای این سه باشگاه
داشته است. شروع دورهی اُفت آنها به دلیل پروژههای ساخت و ساز
ورزشگاه، خریدهای هنگفت و ناموفق، اشتباهات مدیریتی، در ادغام با
کاهش درآمد در دوره کرونا، تبدیل به فاجعهای شد که اکنون در حال
مشاهده آن هستیم. این در شرایطی است که باشگاههای انگلیسی ککشان هم
نمیگزد. آنها حتی در دورهی پاندمی کرونا هم خرجهایی سرسامآور
انجام دادند. این مسئله چیز عجیبی نیست زمانی که میبینیم معمولیترین
باشگاههای انگلیسی هم حق پخشی بالاتر از رئال مادرید و بارسلونا
دارند. حتی یک فصل در جدول دریافت حق پخش باشگاههای اروپایی دیدیم که
به شکل طعنهآمیزی وولورهمپتون بالاتر از رئال مادرید قرار داشت. آیا
به پرز، لاپورتا و آنیلی حق نمیدهید که برای کاهش کنایهآمیزِ فاصله
با تیمهای انگلیسی دست به شورش بزنند؟ آیا به آنها حق نمیدهید که
در خلوت خود نشسته و برای رسیدن به راًس هرم قدرت، ایدهی سوپرلیگ را
طرحریزی کنند؟
زمانی هر ستارهای آرزوی این را داشت که پرز، لاپورتا و حتی آنیلی با
او تماس بگیرند، اما اکنون بیشتر ستارهها به راحتی آنها را رد تماس
میزنند. در حالی که باشگاههای انگلیسی، مثل طبقه اشراف، با
خیال راحت لب ساحل در حال آفتاب گرفتن هستند، سه مدیر نامبرده باید
فقط بنشینند و مثل ژان والژان با حسرت پولهای ته جیبشان را
بشمارند. در چنین شرایطی، اشخاص منفعتطلب، خودشیفته و قدرتطلب،
میتوانند دیوانه شوند و طرحهای دیوانهوار برای مقاصد خودخواهانه
خود طراحی کنند.
آنها در لیگهایی حضور دارند که فاصلهی کیفیت آنها با لیگ جزیره
به اندازهی فاصلهی سطح هوش «شاخهای اینستاگرامی» با آلبرت انیشتین
است. یا شاید به اندازهی فاصلهی قمر برجیس تا کرهی زمین. کارل
هاینس رومنیگه سال 2020 در این رابطه گفته بود:
«فلورنتینو پرز که او را خوب می شناسم، مشکلی دارد و آن لیگ برتر است.
او رئیس قدرتمند ترین و موفق ترین باشگاه دنیاست. باشگاهی که جاذبه
زیادی برای بازیکنان ستاره دارد. اما مشکل پرز این است که باشگاه های
لیگ برتری انگلستان در مقایسه با آلمان، اسپانیا و فرانسه سه برابر حق
پخش تلویزیونی بیشتری در بازار داخلی خود دریافت می کنند و هنگام نقل
و انتقالات و خرید بازیکنان، این برای تیم های لیگ برتری مزیت قابل
توجهی محسوب می شود. انگلیس کار ها را به درستی انجام داده و باید به
آن اقرار کرد.»
مشکلِ آنها فقط باشگاههای انگلیسی نیست. اَبَر قدرت فوتبال
آلمان، یعنی بایرن و تیم متمول لوشامپیونه،
یعنی پاریسنژرمن، نیز از آنها سبقت گرفتهاند. یعنی به
راحتی، شش تیم از انگلستان و دو تیم از آلمان و فرانسه، از نظر توان
مالی و ظرفیت مخارج، الان جلوتر از آنها قرار دارند. آنها کماکان در
بازار نقل و انتقالات فعالیت چشمگیری دارند و رئال مادرید، بارسلونا و
یوونتوس به سراغ بازیکنهایی با قرارداد آزاد میروند. با توجه به
بدهیهای این سه باشگاه، کم کردن فاصله اقتصادی و فوتبالی با
باشگاههای دیگر، خیلی دشوار به نظر میرسد. اینکه چرا ایدهی سوپرلیگ
که به نظر یک طرح قدیمی است، دوباره در دوران کرونا مطرح شد،
پاسخی به همین مسئله است. آنها میدانند که تا چند سال آینده دیگر
نمیتوانند بر فوتبال اروپا سلطنت کنند.
در حقیقت ایدهی سوپرلیگ ارتباطی با فساد یا ناعدالتی یوفا ندارد.
مسئله اصلی «توان رقابت» و «توازن قدرت» است. باشگاههای انگلیسی و
لیگ برتر، فاصلهای ترسناک با رقبا ایجاد کردهاند. رئال مادرید،
بارسلونا و یوونتوس، با وجود برندهای بزرگ، از نظر مالی(حداقل در این
برهه) یارای رقابت با آنها ندارند. کاملاً مشخص است که مثلث
کمالگرای پرز، لاپورتا و آنیلی از ایجاد فاصلهای غیر قابل جبران با
رقبای انگلیسی به شدت ترسیدهاند. وقتی امباپه در پاریس میمانَد و
ارلیگ هالند به جای بارسلون و مادرید از شهر منچستر سردرمیآورد، پرز
و لاپورتا حق دارند دچار حملات پانیک شده و قلبشان تیر بکِشد.
آنها تنها راه برای ریاست دوباره بر باشگاههای اروپایی را در ایدهی
سوپرلیگ میبینند. ایدهای که باعث میشود این سه تیم برای بقیه تصمیم
بگیرند. این یعنی جابجایی قدرت از نهادی نظارتگر به نهادی خودمختار.
خندهدار نیست؟ مثل این میمانَد شهری را از دست پلیس دربیاورند و به
دست چند آنارشیست بسپارند. اگر سوپر لیگ تشکیل شود، سایر تیمها در
صورت تخلف تیمهای راًس هرم، علیه آنها به کدام نهاد شکایت
ببرند؟
در چنین مواقعی حتماً پرز، آنیلی و لاپورتا، مثل کارمندهای
بیمسئولیت ادارهها، شاکیها را دست به دست میکنند و به ریش آنها
میخندند.
در مجموع، سوپر لیگ، ایدهی این سه بزرگوار برای ایجاد توازن قدرت بین
باشگاههاست، آنهم نه برای زیبا کردن فوتبال، بلکه در جهت کم کرد
فاصلهی ترسناک خود با بقیه. این یک حقیقت مسلم است که باشگاههای
انگلیسی و لیگ برتر انگلیس از همه جلوتر هستند. لیگ جزیره خودش یک
سوپرلیگ است. اگر بخواهیم مثال آن را در سینما بیاوریم، لیگ جزیره
«هالیوود» است و بقیه لیگها «بالیوود». نکته عجیب ماجرا اینجاست که
چطور باشگاههای انگلیسی در مقطعی فریب این ایدهی خودخواهانه را
خوردند؟ چیزی که کاملاً علیه آنها بود. طرحی که اصلاً برای زمین زدن
آنها طراحی شده بود. خوشبختانه، باشگاههای انگلیسی خیلی زود متوجه
اشتباه خود شدند و با پا پس کشیدن، فوتبال را نجات دادند. ایدهای که
هواداران تمام تیمها با آن مخالف هستند و تا پای جان برای شکست آن
جنگیدند، چطور میتواند راه نجات فوتبال باشد؟ اصلاً نجات فوتبال از
چه چیزی؟
یعنی طرفداران فوتبال(جز عدهی ای قلیل) و بیشتر کارشناسانِ آن در
سرتاسر دنیا، همهگی نفهم تشریف دارند و فقط پرز، لاپورتا و آنیلی
مغزشان کار میکند؟ هواداران بعضی باشگاهها، مثلا باشگاههای
ایتالیایی مانند میلان و اینتر، از ایده سوپر لیگ حمایت میکنند چون
از خرجهای ناعادلانه مالکان عرب به ستوه آمدهاند، اما مگر ایدهی
سوپرلیگ جلوی این اتفاق را میگیرد؟ اگر مثلاً منچسترسیتی و پاریسن
ژرمن وارد سوپرلیگ شوند کسی جلوی جیب مالکانشان را میگیرد؟ تازه اگر
در نهاد یوفا، قوانین و ضوابطی برای دخل و خرج تیمها وجود
دارد(فیرپلی مالی)، در طرح سوپرلیگ هیچ قانونی نمیتواند جلوی این
اتفاق را بگیرد. پس معلوم میشود سوپرلیگ ایدهای برای نجات فوتبال و
برقراری عدالت نیست، بلکه نقشهای ماهرانه برای رسیده عدهای به قدرت
است. رسیدن پرز، آنیلی، لاپورتا و باشگاههایشان به قدرت پیشین!
جدا از آن طرح مرموزانه برای به دست گرفتن قدرت، اینکه تیمهای بزرگ،
همیشه و هرسال با هم بازی کنند آیا فوتبال جذابیتش را از دست نمیدهد؟
بدون تردید، جذابیت فوتبال در همین مسئله است که تیمهای بزرگ ابتدا
موانعی را از سر راه بردارند و بعد با هم روبرو شوند. اینگونه است که
فوتبال خاطرهانگیز میشود. ایدهی سوپرلیگ مثل این میمانَد که
کوهنوردی را از پای کوه با هلیکوپتر با بالای قله برسانند. آیا آن
کوهنورد از کوهپیماییاش لذتی میبرد؟
زیبایی و جذابیت فوتبال در همین رقابت کوچک و بزرگ است. به چالش
کشیدن تیمهای بزرگ توسط تیمهای کوچکی با رویاهای بزرگ.
اما ایدهی پرز، آنیلی و لاپورتا چه بر سر فوتبال خواهد آورد؟
گردنکلفتها مینشینند بر سر میز قمار و عوام را در زندان میکنند.
این دقیقاً همان ایده سوپرلیگ است. به انزوا کشاندن تیمهای کوچکتر و
مهمانی تیمهای بزرگ در بزمی تکراری و تهوعآور. باور نکنید که سوپر
لیگ ایدهای برای نجات فوتبال است. لطفاً باور نکنید. سوپر لیگ، فقط
نقشهای برای ارضای تمایلات خودخواهانهی عدهای قدرت طلب است.
راهی میانبر برای عدهای کم حوصله که میخواهند در کمترین زمان
دوباره قدرت را در دستان خود بگیرند.
نباید فکر کنیم کشیدن سیم خاردار یا دیوار حائل به دور فوتبال، جذابیت آن را دوچندان میکند. نتیجهی خودخواهی همیشه چیزی شبیه به فرجام دیوار برلین است. همهی دیوارهای خودخواهی روزی فرو میریزد و زندگی به راه خود ادامه خواهد داد. فوتبال هم که واقعاً شبیه زندگیست.
اخبار خارجی اسپانیا انگلستان ایتالیا آلمان فرانسه نقل و انتقالات خارجی لیگ قهرمانان اروپا لیگ اروپا ستون نويسندگان
جهت ارسال نظر ابتدا عضو شده یا وارد شوید