سرمربیان واقعی برای هر بازی ایده تاکتیکی منحصر به فردی می توانند داشته باشند و ذهن خلاقشان این آمادگی را دارد تا ایده های تاکتیکی متوالی و جدیدی را پایه ریزی کند.

اختصاصی طرفداری - همان طور که جامعه فنی فوتبال انتظار داشت، جدال چلسی مقابل تاتنهام تبدیل به جنگ فنی مستقیم میان توماس توخل و آنتونیو کونته شد. جنگ فنی که این بار نیز البته توماس توخل در آن درخشنده تر ظاهر شد.

سرمربی آلمانی گرچه نتوانست هر 3 امتیاز بازی را کسب کند اما بار دیگر نشان داد که چرا یکی از بهترین سرمربیان دنیا محسوب می شود و چگونه توانسته همراه با چلسی به موفقیت های بزرگی دست پیدا کند. در این قسمت از بخش «نکته فنی» در رسانه طرفداری به بررسی یکی از ایده های تاکتیکی مهم و تاثیرگذار توماس توخل در دیدار روز یکشنبه مقابل تاتنهام خواهم پرداخت. لیگ برتر انگلیس هر روز بیشتر و بیشتر تبدیل به محلی برای هنرنمایی های بزرگ ترین و خلاق ترین سرمربیان دنیا می شود. سرمربیانی واقعی که هم می توانند در زمین مسابقه تاثیرگذاریشان را نشان دهند و هم تیمشان را به موفقیت واقعی برسانند بدون اینکه نیازی به مافیای رسانه ای داشته باشند.

حضور روبن لوفتوس چیک در ترکیب اصلی بازی مقابل تاتنهام و نحوه همکاری خلاقانه او با ریس جیمز یکی از تاثیرگذارترین ایده های فنی توماس توخل در تقابل با آنتونیو کونته بود. به شما خواهم گفت که چگونه لوفتوس چیک و ریس جیمز همچون یک اهرم عمل می کردند و چه تاثیری در بازی چلسی با توپ و بدون توپ داشتند.

بحث را از موقعیت و وظایف جیمز و لوفتوس چیک بدون توپ آغاز می کنم. جایی که شاید مهم ترین بخش ایده فنی توماس توخل در جدال با آنتونیو کونته بوده باشد. توماس توخل بدون توپ و حین پرسینگ از ریس جیمز عملا یک هافبک میانی ساخته بود. هافبک میانی که وظبفه داشت بیش ترین فشار ممکن را روی سون هیونگ مین، یکی از دو مهره اصلی تهاجمی تاتنهام، ایجاد کند. جیمز بدون توپ  این آزادی عمل را داشت که به عنوان یک هافبک میانی از بالای زمین و در زمین حریف، روی سون فشار ایجاد کند و در همان نقطه شروع، تاثیرگذاری مهاجم کره ای تاتنهام را خنثی کند. در عین حال لوفتوس چیک بدون توپ به طور کامل به سمت راست زمین متمایل می شد و در نقش یک وینگ بک سمت راست در دفاع 5 نفره و یا حتی مدافع کناری سمت راست در دفاع 4 نفره عمل می کرد.

به تصویر بسیار هیجان انگیز زیر دقت کنید. تصویری که ما از آن تحت عنوان «Territories of control» نام می بریم. نقشه ای که می تواند میزان تاثیرگذاری تک تک بازیکنان را حین مالکیت توپ و بدون مالکیت توپ در زمین مسابقه بستگی به شرح وظایف و عملکرد آنان، نشان دهد. توضیح مفصل این نقشه خود به یادداشت فنی جداگانه ای نیاز دارد که در آینده به آن خواهم پرداخت و فعلا در حدی که موضوع این یادداشت اجازه می دهد، به آن ورود خواهم کرد. تصویر زیر «Territories of control» بازیکنان چلسی بدون توپ است. نکات گفته شده را در تصویر با یکدیگر مرور می کنیم (تصویر از گروه فنی Markstats استخراج شده است).

می بینیم که به شکلی معنادار ریس جیمز، بدون توپ، تبدیل به یک هافبک میانی برای چلسی شده و از بالای زمین (مثلث سفید) کنش های تدافعی خود را آغاز کرده است. مثلث سفیدی که می بینید نام ریس جیمز در مرکز آن حک شده، میانگین کنش های تدافعی ریس جیمز را در زمین مسابقه نشان می دهد. وسعت این مثلث مناطق تحت کنترل جیمز را بدون توپ به نمایش می گذارد و هر چه این مثلث وسیع تر باشد، به معنی کنترل بیشتر جیمز در مناطق بیشتری از زمین مسابقه بدون توپ است. همچنین می بینیم که لوفتوس چیک چگونه بدون توپ به طور کامل به سمت راست زمین متمایل شده و حین پرسینگ چلسی تبدیل به یک وینگ بک و یا حتی یک مدافع کناری سمت راست شده است. همچنین دقت کنید که چگونه توانسته مناطق وسیعی از سمت راست را بدون توپ تحت کنترل خود داشته باشد.

رویکرد بدون توپ لوفتوس چیک و علی الخصوص ریس جیمز که در جهت کنترل تاثیرگذاری بازیکنان تاتنهام و علی الخصوص سون هیونگ مین در همان نقطه آغاز، پایه ریزی شده بود، باعث شد تا مهاجم خطرناک کره ای از لحاظ تهاجمی عملا تبدیل به هیچ کاره در زمین مسابقه شود. جیمز به خوبی در نقشی که توماس توخل به او محول کرده بود، توانست بدرخشد و سون را تحت کنترل و نظارت خود داشته باشد. به تصویر زیر دقت کنید که کنش های تهاجمی سون (پاس، حمل توپ و گرفتن خطا) را در دیدار مقابل چلسی نشان می دهد (تصاویر از گروه فنی دوازده استخراج شده). دقت کنید که چگونه سون بعد از ظهر خلوتی را سپری کرده و نتوانسته نقش خاصی در عملکرد تهاجمی تیمش داشته باشد. سون نه تنها نتوانسته نقش خاصی داشته باشد که حتی از لحاظ داده فنی پیشرفته «xT» (توضیح مفصل فنی) عملکردش منفی نیز بوده و عددی زیر صفر برای او ثبت گردیده است.

جیمز و لوفتوس چیک همراه با توپ نیز عملکرد جالب توجهی داشتند. حین مالکیت توپ و بستگی به شرایط و سناریوهای مختلف این دو بازیکن همچون یک اهرم عمل می کردند. به این شکل که عملکردشان بر یکدیگر منطبق بود. گاهی این ریس جیمز بود که به کناره های سمت راست زمین می رفت و لوفتوس چیک متمایل به داخل عمل می کرد و گاهی نیز شرایط در نقطه مقابل بود. هماهنگی جیمز و لوفتوس چیک حین مالکیت توپ در سمت راست زمین فوق العاده هیجان انگیز بود. به تصویر زیر دقت کنید که «PASSMAP» (توضیح مفصل فنی) چلسی را مقابل تاتنهام نمایش می دهد (تصویر از گروه فنی Markstats استخراج شده است). نگاه کنید که چگونه میانگین عملکرد این دو بازیکن همراه با توپ و نحوه گردش توپ و دریافت آن، کاملا منطبق بر یکدیگر است. 

برای اینکه بهتر این مسئله را درک کنید به دو تصویر زیر نیز دقت کنید که به ترتیب کنش های تهاجمی جیمز و لوفتوس چیک را همراه با توپ در دیدار مقابل چلسی نشان می دهد. باز هم می بینیم که چگونه هماهنگی میان این دو بازیکن شکل گرفته و تا چه اندازه توانسته اند در یک سوم تهاجمی همراه با توپ عملکرد مثبتی از خود نشان دهند. هر چه دایره ها پر رنگ تر باشد، به معنای کنش موثرتر بازیکنان است و جیمز و لوفتوس چیک به طور کامل در کنش های تهاجمی، سمت راست زمین را در کنترل خود داشتند.

توماس توخل گرچه موفق نشد آنتونیو کونته را در زمین مسابقه شکست دهد، اما در طول 90 دقیقه همچون درگیری آخر بازی که دست سرمربی ایتالیایی را در کنترل خود داشت و کونته در موضع ضعف تلاش می کرد خود را آزاد کند، از لحاظ تاکتیکی نیز موفق شده بود سرمربی خوش فکر تاتنهام را در اختیار خود داشته باشد. سرمربیان بزرگ این گونه می توانند با ایده های تاکتیکی خلاقانه و به روز، به تیمشان کمک کنند.