«این که آلمان دیگر کاپیتانی چون فلیپ لام، مهاجمی چون کلوزه، هافبک جنگنده ای چون شواین اشتایگر، هافبک خلاقی چون اوزیل، هافبکی که همچون کروس ریتم بازی را به نفع تیم تغییر دهد و نویری که مثل جام جهانی 2014 در اوج و بی نقص باشد ندارد، همه تقصیر فلیک نیست...»

سرنوشت هانسی فلیک به ما می آموزد رسانه ها و هواداران چقدر می توانند بی منطق و احساساتی باشند. به یکباره میبرندت روی ابرها و وقتی خوب اوج گرفتی، از آن بالا جوری رهایت می کنند که قبل از رسیدن به زمین چیزی از تو باقی نماند.

طرفداری | هانسی فلیک به عنوان دستیار یواخیم لوو از بعد از جام جهانی 2006 که آلمان میزبان بود و کلینزمن سرمربی و یواخیم لوو دستیار وی بود شروع به کار کرد و تا قهرمانی پر افتخار در جام جهانی 2014 برزیل در این پست باقی ماند. فلیک بسیار باهوش و سختکوش بود و بسیاری افت آلمان قهرمان جهان پس از جام جهانی برزیل را ناشی از جدا شدن فلیک عنوان می کردند. بسیاری پا را از این حد هم فراتر گذاشتند و اعلام کردند، یواخیم لوو هیچکاره بوده و این فلیک بوده که تیم را قهرمان جهان کرده. ادعایی که خود فلیک هم احتمالا از آن خنده اش می گرفت؛ چرا که در تمام دنیا، با وجود اینکه بازیکنان، تیم های پایه، فدراسیون و ... همه و همه نقش دارند و نمی توان منکر نقش تعیین کننده تمرین دهنده ها، آنالیزور ها، تیم پزشکی، روانشناس، تدارکات و حتی راننده اتوبوس تیم شد، اعتبار اصلی برای سرمربی است. اگر دستیار تاثیر گذار باشد که قطعا هست، انتخاب سرمربی است و باز هم نقش اصلی را در پیروزی و شکست برای سرمربی قائل می شوند. افت قهرمانان جهان هم مختص آلمان نبوده و بارها شاهد بودیم مدافع عنوان قهرمانی از گروهش هم صعود نکرده است. فرانسه 2002، ایتالیا 2010، اسپانیا 2014 و آلمان 2018 همگی در حالی از گروه خود صعود نکردند که دور قبل جام جهانی قهرمان شده بودند. به هر حال نمی توان قهرمانی 2014 را به پای فلیک نوشت اما شکست 2008، 2010 و 2012 را پای لوو یادداشت کرد.

هانسی فلیک نقشی انکار نشدنی در مهم ترین قهرمانی تاریخ جام جهانی دارد. تنها قهرمانی یک تیم اروپایی در امریکای جنوبی، آن هم در حالی که میزبان پر افتخار ترین تیم جام جهانی است و هوادارانش به چیزی کمتر از ششمین قهرمانی جام جهانی راضی نبودند ولی در مصاف با آلمان فقط خدا خدا می کردند دو رقمی نشوند! سنگین ترین شکست میزبان، آن هم چه میزبانی، سنگین ترین شکست نیمه نهایی، رکورد گل زده تیمی در جام جهانی و رکورد رونالدوی اورجینال در آقای گلی جام جهانی، همه و همه در این جام جهانی از بین رفت و در فینال هم شاهد بودیم آرژانتین بدون یک شوت در چارچوب تسلیم محض بود و فقط تلاش می کرد بازی را با خشونت بیش از حد کنترل کند. اما خود فلیک هم قبول دارد نقش اصلی این ضیافت متعلق به او نیست.

به هر حال مسیر فلیک و تیم ملی آلمان به عنوان دستیار در اوج، برای فلیک تمام شد و شاید باعث مبالغه در نقش فلیک در این قهرمانی همین باشد که آلمان پس از وی اگر چه به نیمه نهایی یورو 2016 رسید و جام کنفدراسیون ها هم در آخرین نسخه اش با تیم سوم آلمان نصیب ژرمن ها شد، ولی حذف در دور گروهی جام جهانی، دو دور حذف در دور گروهی لیگ ملت ها و حذف زودهنگام از یورو 2020 (سال 2021) باعث شد دوران لوو در حالی به پایان برسد که بسیاری منکر نقش لوو در موفقیت های تیمی شوند که هشت تورنمنت متوالی با یواخیم لوو (دو تا در نقش دستیار کلینزمن و شش تورنمنت در نقش سرمربی) دست کم در نیمه نهایی حضور داشت. فلیک با یک وقفه چندساله بار دیگر به عنوان دستیار کواچ این بار در بایرن مشغول کار شد. اخراج کواچ و انتخاب موقت هانسی فلیک، برگ زرینی را در دفتر بایرن گشود. کسب عنوان شش گانه برای نخستین بار در تاریخ باشگاه. اگر آلمان 2014، برزیل را 7-1 در هم کوبید تا قهرمانی اش رنگ و بوی دیگری داشته باشد، پیروزی 8-2 بایرن مونیخ در برابر بارسلونا و دارنده چندین توپ طلا یعنی لیونل مسی، باعث شد تا قهرمانی بایرن مونیخ طعم دیگری داشته باشد. قیافه بی تفاوت فلیک باعث شد تا بسیاری به وی لقب فیلد مارشال بدهند.

خب وقتی شما فیلد مارشال هستید و تیم ملی شما وضعیت خوبی ندارد، طبیعی است به شما ماموریت بدهند که تا نتایج درخشانی که در تیم ملی به عنوان دستیار و تیم باشگاهی به عنوان سرمربی کسب نمودید را این بار در کسوت سرمربی تیم ملی تکرار نمایید. کسب هفت پیروزی پیاپی در انتخابی جام جهانی قطر و تهیه زودهنگام بلیط قطر، بسیاری را متقاعد کرد که انتخاب فلیک، انتخاب کاملا درستی بوده و آلمان در مسیر بازگشت به جمع بزرگان فوتبال است.

شروع جام جهانی در شرایطی بود که بایرن در گروهی که بارسلونا و اینتر میلان همگروهش بودند، مقتدرانه همه را از دم تیغ گذرانده بود (یولیان ناگلزمن سرمربی کنونی آلمان، سرمربی آن زمان بایرن بود) و همگروهی با ژاپن و کاستاریکا همگان را امیدوار کرده بود که این بار آلمان مشکلی برای صعود از گروه ندارد و باید توان خود را معطوف به مسابقات حذفی نماید و تا جای ممکن به صعود و رویاپردازی در جام جهانی بپردازد. ولی گویا تقدیر خواب دیگری برای فلیک سابقا فیلد مارشال دیده بود. در حالیکه آلمان در مصاف با ژاپن پیش بود و بارها می توانست فاصله خود را بیشتر کند، در ظرف چند دقیقه، ژاپن با کمترین مالکیت تیم برنده در تاریخ جام جهانی، آلمان را با یک کامبک طوفانی شکست داد. استفاده از کمترین موقعیت به دست آمده، نسخه تیم فلیک را در آن بازی پیچید.

از طرفی در یک دیدار عجیب اسپانیا 7-0 کاستاریکا را شکست داد تا از حیث تفاضل گل هم اوضاع برای آلمان پیچیده شود. تساوی با اسپانیا می توانست امیدها را کاملا بر باد دهد ولی شکست ژاپن مقابل کاستاریکا شاید به اندازه شکست آلمان مقابل ژاپن عجیب بود. حال اگر اسپانیا در بازی آخر ژاپن را شکست می داد یا حتی مساوی می کرد و آلمان مقابل کاستاریکا پیروز می شد، آلمان صعود می کرد. بازی عجیب و حتی مشکوک به تبانی اسپانیا از یک طرف (بسیاری معتقد بودند انریکه عمدا باخت تا از رویارویی با برزیل خودداری کند و آلمان را هم در همان گروهی حذف کند) و شوخی 1.8 میلیمتری کمک داور ویدئویی با ژرمن ها، حکم به حذف مجدد آلمان از دور گروهی داد. در بازی ژاپن و اسپانیا در حالی که تصور می شد گل ژاپن باید به دلیل خروج واضح توپ از زمین مردود شود، کمک داور ویدئویی حکم داد که چه نشسته اید که تمام توپ از تمام خط عبور نکرده و 1.8 میلیمتر توپ هنوز در زمین بوده. پس هم گل ژاپن صحیح است، هم آلمان حذف می شود و هم اسپانیا نه به عنوان سرگروه، که به عنوان تیم دوم صعود می کند.

ژرمن ها همیشه نشان داده اند چه نیمکت های با ثباتی دارند. یواخیم لوو اگر چه از بعد از جام کنفدراسیون های 2017 در همه تورنمنت ها ناموفق بود و آمار بیانگر این بود که تنها شش درصد هواداران آلمان طرفدار ادامه حضور او هستند، ولی تا پایان یورو 2020 بر روی نیمکت ژرمن ها نشست و با 198 بازی رکورد مربیگری در آلمان را شکست. ضمن اینکه 15 سال نیمکت مربیگری آلمان را در اختیار داشت. لوو دهمین مربی تاریخ آلمان در حدود یک قرن بود. در حالیکه این رقم برای تیمهایی نظیر فرانسه، انگلیس، ایتالیا، برزیل، اسپانیا و آرژانتین به مراتب تعداد بیشتری سرمربی را نشان می داد. تنها در دوره لوو، به طور متوسط نیمی از تعداد مربیانی که آلمان در طول حیات فدراسیون خود دیده بود، در این تیم ها که رقیب ژرمن ها شمرده می شوند حضور داشتند. برای مثال در ایتالیا دونادونی، لیپی، پراندلی، کونته، ونتورا و مانچینی هم‌دوره یواخیم لوو روی نیمکت نشستند. با توجه به ابقای فلیک پس از ناکامی در جام جهانی، سابقه حمایت از یواخیم لوو پس از نتایج ضعیفی که بین سالهای 2018 تا 2021 کسب کرد و فاصله کمی که تا یورو مانده بود، تصور بر این بود فلیک تحت هر شرایطی تا پایان یورو 2024 بر مسند مربیگری باقی بماند. ولی ادامه نتایج ضعیف در دیدارهای دوستانه و نه دیدار رسمی (چون آلمان به عنوان میزبان یورو دیدار رسمی ندارد)، حکم به برکناری فیلد مارشال داد.

پس از جام جهانی، آلمان موفق شد پرو را شکست دهد. ولی سپس به بلژیک باخت. بعد با اوکراین جنگ زده مساوی کرد. سپس نوبت باخت به لهستان و کلمبیا رسید تا شک و تردید پیرامون فلیک به اوج برسد. در نهایت کارتون تخیلی فوتبالیست ها حکم به برکناری فلیک داد. اگر در آن کارتون تخیلی، ژاپنی ها توانستند با ژرمن ها مساوی کنند، این بار در دیداری که بسیاری منتظر بودند آلمان انتقام شکست جام جهانی را بگیرد، آلمان ها در خانه 4-1 تحقیر شدند تا فلیک نخستین مربی باشد که از سوی فدراسیون فوتبال این کشور اخراج می شود. آن هم نه در پی ناکامی در یک تورنمنت بزرگ، که به دلیل ادامه ضعیف در دیدارهای تدارکاتی! آن هم نه از جانب فدراسیونی نظیر عربستان که سابقه تعویض مربی در میانه جام جهانی 98 فرانسه را دارد و اگر شرایط فراهم باشد ممکن است بین دو نیمه هم مربی اخراج کند، که از جانب آلمانی هایی که به صبر و حوصله معروف هستند و به قول معروف با یک کشمش، گرمی شان نمی کند و با یک قوره هم دچار سردی نمی شوند. جانشین یواخیم لوو که با 198 بازی رکورد مربیگری در آلمان را می زند، تنها با 25 بازی دومین رکورد منفی مربیگری را می زند. تنها اریش ریبک که فجایع حذف گروهی کنفدراسیونهای 1999 و یورو 2000 را داشت با تنها 24 بازی (یک بازی کمتر از فلیک) توانست رکورد خود را حفظ کند. ولی با وجود نتایج بسیار ضعیف، حتی ریبک هم اخراج نشد و تا پایان قرارداد بر مسند مربیگری باقی ماند.

بگذارید نتایج فلیک را بار دیگر بررسی کنیم. فلیک 12 پیروزی در 25 بازی کسب کرده؛ پس با 48 درصد پیروزی بعد از اریش ریبک که تنها 41.7 درصد پیروزی کسب کرده، از آخر دوم است. از حق نگذریم تیم فلیک میانگین 2.40 گل زده را ثبت کرده که بالاتر از کلینزمن 2.38، لوو 2.36، یوپ دروال 2.15، هلموت شون 2.10، رودی فولر 2.06، برتی فوگتس2.02، اریش ریبک 1.75 و بکن بائر 1.62 است؛ دقیقا به همین ترتیب. البته دوران اتونرز و هربرگر فوتبال تهاجمی تر بوده و میانگین گل بالاتر بوده. تیم نرز بطور میانگین 2.74 و تیم هربرگر به طور میانگین 2.61 گل می زد. به هر حال در دوره ای که همه از فاجعه بودن جانشینان کلوزه، کلینزمن و گرد مولر می گویند، داشتن بالاترین میانگین خط حمله در شصت سال اخیر نشان می دهد فلیک دنبال فوتبال تهاجمی بوده و از این باب انتقادی متوجه فیلدمارشال نیست.

در خط دفاع و بهتر بگوییم در سیستم دفاعی اوضاع اصلا بر وفق مراد فلیک نبود. در اینجا تنها تیم ریبک با 1.29 گل خورده و تیم کلینزی با 1.27 گل خورده عملکرد بدتری نسبت به تیم فلیک داشتند که در هر بازی 1.20 گل دریافت کرد. هلموت شون 0.77، برتی فوگتس 0.84، یوپ دروال 0.90، بکن بائر 0.92، یواخیم لوو 1.01، رودی فولر 1.08 گل در هر بازی دریافت کردند. البته باز هم در شصت سال اخیر. وگرنه تیم اتو نرز در هر بازی 1.61 و تیم هربرگر در هر بازی 1.50 گل دریافت می کردند که به سبک تهاجمی و عدم توجه به کارهای دفاعی در آن دوره مربوط می شود.

از حیث تفاضل گل هم که بررسی کنیم، یواخیم لوو با 1.35 در صدر قرار دارد، هلموت شون 1.33 دوم است، یوپ دروال 1.25 سوم است و فلیک با 1.20 در رده چهارم بین 11 سرمربی تاریخ آلمان قرار دارد. پس باز هم از حیث تعادل حمله و دفاع نمی توان تیم فلیک را به حمله همه جانبه بدون توجه به اصول دفاعی متهم کرد.

این نتایج با در نظر گرفتن دیدارهای دوستانه و رسمی به صورت مجموع محاسبه شده. اگر نتایج رسمی را بررسی کنیم نتایج فلیک به مراتب قابل قبول تر به نظر می رسد و مستحق اینکه تنها اخراجی تاریخ فدراسیون فوتبال آلمان باشد نیست. از حیث برد رسمی شرایط فلیک کاملا مشابه بکن بائر یا همان قیصر فوتبال آلمان است. هر دو 56.3 درصد برد داشته اند که تنها اریش ریبک آمار بدتری از آنها داشته است. اما از جهت درصد باخت، هر دو بسیار نتایج قابل قبولی گرفته اند. بجز هلموت شون که 8.5 درصد شکست رسمی در کارنامه اش ثبت شد و فولر که 10.7 درصد بازیها را باخت، بکن بائر و فلیک با 12.5 درصد باخت کمترین درصد باخت را دارند. البته تفاضل تیم بکن بائر 1.16 بوده و تفاضل تیم فلیک در دیدارهای رسمی 2.00. چنین تفاضلی را بجز اتو نرز که به تفاضل 2.20 رسید، هیچ مربی آلمانی نتوانست کسب کند. پس از حیث کارنامه رسمی، فلیک به نوعی نتایج بهتری نسبت به قیصر فوتبال آلمان کسب نموده. منتهی فلیک نتوانست از دور گروهی جام جهانی و لیگ ملتها صعود کند ولی بکن بائر در هر دو جام جهانی که مربی آلمان بود فینالیست شد و جام جهانی 90 را هم فتح کرد تا نخستین کاپیتان و سرمربی باشد که این جام را بالای سر می برد (1974 به عنوان کاپیتان). پس اختلاف قیصر و فلیک نه در میانگین نتایج، داشتن نتایج ضعیف، تفاضل و ... که در کسب عناوین است. در خط حمله در دیدارهای رسمی بجز تیم نرز که در هر بازی 4.00 گل به رقبا تحمیل کرد، فلیک با 3.00 گل زده بالاتر از تیم های دیگر است. بالاتر از هلموت شون که گرد مولر را در اختیار داشت، بکن بائر که کلینزمن را در خط حمله داشت و فولر و لوو که کلوزه را در تیم خود داشتند.

تیم فلیک بسیار عالی شروع کرد. هفت بازی رسمی پیاپی و هفت برد. تیم او ایتالیا را برای نخستین بار در تاریخ آلمان در یک دیدار رسمی شکست داد. آن هم با نتیجه خرد کننده 5-2. تیم او تنها یک باخت رسمی به مجارستان در لیگ ملت ها داشت و یک باخت رسمی به ژاپن. ژاپنی که اسپانیا را هم شکست داد و به کرواسی پر مهره هم در ضربات پنالتی باخت.

بیایید بپذیریم نتایج فلیک اگرچه قابل دفاع نبودند (از حیث عدم صعود از گروه) ولی مشکلات همه تقصیر فلیک نبود. این که آلمان دیگر کاپیتانی چون فلیپ لام، مهاجمی چون کلوزه، هافبک جنگنده ای چون شواین اشتایگر، هافبک خلاقی چون اوزیل، هافبکی که همچون کروس ریتم بازی را به نفع تیم تغییر دهد و نویری که مثل جام جهانی 2014 در اوج و بی نقص باشد ندارد، همه تقصیر فلیک نیست. اینکه استعدادهای ورزشی آلمان بیش از پیش جذب هندبال و والیبال می شوند و فوتبال مثل سابق در آلمان طرفدار ندارد و سیاست های مدارس فوتبال، بیشتر مبتنی بر نظم و دیسیپلین است و نه پرورش و تشویق استعداد ها و اینکه بوندس لیگا برای بیشتر ستاره ها جذابیتی ندارد تا بازیکنان هر هفته مقابل بهترین های جهان بازی کنند و بهترین مربیان جذب بوندس لیگا شوند (تاثیر آن در فوتبال ملی انگلیس به خوبی قابل مشاهده است) تقصیر فلیک نیست. فلیک قطعا در چیدمان و دعوت نفرات و تعویض ها و ... اشتباهات بیشماری داشته. قصد ما تبرئه فلیک نیست. ولی اینکه فدراسیونی چون فدراسیون آلمان چنین برخوردی را که از تیم های عربی بیشتر مشاهده می کنیم با یکی از مربیان موفق خود (دستکم از حیث آمار) بنماید و او را نه در پایان قرارداد یا پایان تورنمنت که در وسط فیفا دی (بین بازی ژاپن و فرانسه) تعویض کند، بیش از آنکه نشانگر نا توانی فلیک باشد، نشانگر بهم ریختگی و ترس فدراسیون نشینان آلمان است.

این نشان می دهد که آن ها در پروژه کشف استعداد آنقدر که باید و شاید موفق نبوده اند که جای ستاره هایی که نام بردیم پر نشده است. آنها در تنظیم قوانینی که به پیشرفت لیگ آلمان منجر شود موفق نبوده اند. حتی در انتخاب مربی هم انتخاب خوبی نداشتند که برای نخستین بار در تاریخ آلمان به فاصله 3 روز، دو نفر روی نیمکت آلمان می نشینند. اولین مربی تاریخ آلمان اخراج می شود. رفتار بیشتر شبیه مالکان عرب باشگاه هاست که فقط راه حل را اخراج سرمربی می دانند. این نشان می دهد آن ها مسئولیت تصمیمات خود را نمی پذیرند و بیشتر دنبال مقصر و گوشت قربانی می گردند. این که از ادامه بحران در تیم ملی و نتایج آن به ستوه آمده اند. این که از پاسخگویی شکست احتمالی در میزبانی یورو هراسانند و می خواهند یک‌جور به افکار عمومی بگویند ما هر کاری می توانستیم کردیم. بیشتر نشانگر دور شدن از ریشه خود (ثبات نیمکت) بود و تراشیدن یک سپر بلای جوان و جویای نام.

به هر حال از دید من، نه فلیک سزاوار این بود که اعتبار اصلی جام جهانی 2014 را دریافت کند و نه اینکه کاسه کوزه عدم موفقیت آلمان در 2022 و احیانا 2024 بر سر او بشکند. باید پذیرفت اگر فوتبال انگلیس و فرانسه نسبت به یکی دو دهه قبل رشد داشته و آلمان پسرفت داشته، پای خیلی تصمیمات مدیریتی در طول دهه ها بیشتر وسط است تا تصمیمات مربیگری حین بازی. منتهی مدیران قدرت دارند تا مربیان را به عنوان گوشت قربانی و سپر بلا به مردم و رسانه ها معرفی کنند.

فیلد مارشال فلیک ما را یاد فیلد مارشال رومل (روباه صحرا) در جنگ جهانی دوم می اندازد که در جنگ جهانی دوم در زمان پیروزی ها به صورت اغراق آمیز تحسین شد ولی وقتی پای شکست ها و ناکامی ها وسط آمد، یک جورهایی مورد بی مهری هیتلر قرار گرفت و به نوعی کاسه کوزه تمام تصمیمات نادرست شخص هیتلر و حزب نازی بر سر او شکست.