زندگی سرمربی صاحب سبک اسبق بارسلونا و آژاکس، با افت و خیزهای بسیاری روبرو شده و در بخش‌هایی از کتاب زندگینامه‌اش به موارد متعددی از این دست اشاره کرده است. 

یوهان کرویف اسطوره دنیای فوتبال و مورد احترام همه فوتبالی‌ها است. او بعد از دوران بازیگری، به مربیگری روی آورد و از متخصصان ارائه توتال فوتبال به حساب می‌رود که توانست به خوبی راهی که استادش، رینوس میشل، شروع کرده بود را تکمیل کند. 

طرفداری| کرویف در اکتبر 2015 و در حالی که 68 ساله بود، به سرطان ریه مبتلا شد. در فوریه 2016، این چهره محبوب اعلام کرد معالجات شیمی درمانی‌اش به خوبی پیش رفته و او در حال غلبه بر سرطان است. با این حال، حدود یک ماه بعد در ماه مارس، یوهان بزرگ در کلینیکی در شهر بارسلونا از دنیا رفت

امروز 25 آوریل، سال‌روز تولد یوهان کرویف است و به همین مناسبت، سری زدیم به کتاب زندگینامه شماره 14 مشهور که با نام نوبت من از سوی انتشارات گلگشت در ایران ترجمه و منتشر شده است.  این گزیده برگرفته از فصل هفتم کتاب و مربوط به وقایع سال 1996 است که می خوانید:

در آوریل 1996، برای اولین بار از زمان حضورم از سال 1988 [در بارسلونا]، کاملا مشخص بود دیگر قهرمان جامی نخواهیم شد. از قدمی که برای تازه‌سازی تیم برنداشته بودیم، راضی نبودم، اما چیزهای منفی دیگری هم بود که به عنوان نماینده بازیکنان نمی‌توانستم بپذیرم. اطلاعات بیشتر و بیشتری بیان نشد و وعده‌ها زیر پا گذاشته شد. وضعیت اسفناکی بود و روابط بدتر و بدتر می‌شد. بعد ناگهان در روزنامه‌ها خواندم که اخراج شده‌ام و نونیز و گاسپارت [مدیران وقت بارسلونا] در آستانه معرفی بابی رابسون به عنوان جانشینم هستند. اتفاقی بود.

چند روز قبل از آن، جلسه‌ای با نونیز درباره فصل پیش رو داشتم و شخصا به دنبال انتقال لوئیز انریکه از رئال مادرید به بارسلونا بودم. آن پسر به خاطر من این کار را کرد. نونیز این را می‌دانست، ولی اخراج قریب الوقوعم را پنهان کرد.

کرویف می‌نویسد به خاطر او بوده که لوئیز انریکه تصمیم گرفته از رئال مادرید راهی بارسلونا شود

احتمالا بدترین قسمت ماجرا این بود که دوست و دست راستم، چارلی رکساچ به طور موقت جانشینم شد. طوری رفتار کرد که انگار طبیعی‌ترین اتفاق در جهان است. رکساچ، کسی که همیشه در مقاومتش برابر نونیز از من سرسخت‌تر بود، در اولین جلسه تمرین، بلافاصله از انتخابش پشیمان شد. یوردی [پسر کرویف] از تمرین زیر دست او سر باز زد و درگیری‌ها آغاز شد. رکساچ در نهایت تصمیم گرفت یوردی را برای بازی خانگی مقابل سلتاویگو انتخاب کند تا جلوی خشم عمومی را بگیرد. خوشبختانه بازی تبدیل به خاطره‌ای فوق‌العاده شد. بعد از اینکه بارسا صفر به 2 عقب افتاد، یوردی کسی بود که باعث شد تیم در پایان 3 به 2 برنده باشد، ولی بهترین آن‌ها بعد از گل پیروزی بود. یوردی در حال ترک زمین بود و رکساچ را مجبور کرد ایستاده او را تشویق کند. بعد از بازی، یوردی توضیح داد که می‌خواست به هواداران این فرصت را بدهد تا از پدرش تشکر کنند و مشخص شد که آن آخری بازی یوردی برای بارسلونا بود.

درست مانند آژاکس، ناراحت‌کننده بود که همه چیز در بارسلونا به آن شکل تمام می‌شد. آن را مانند ماموریتی برای خودم می‌دیدم که تصویر بارسلونا به عنوان باشگاهی که نه زیبا بازی می‌کرد و نه موفق بود، تغییر دهم. پس این واقعیت که موفق بوده‌ام به این معنی نبود که به هدفم رسیده‌ام، بلکه نشان می‌دهد تعهد من نسبت به بارسلونا بسیار فراتر از یک مربی بوده است. با این حال، مشکل بزرگ بارسلونا، خود باشگاه است. همه چیز آنجا سیاسی است. این موضوع تنفر من از سیرک مدیران را هم توضیح می‌دهد. مدیرانی که از احساسات برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند و فقط باشگاه‌های خود را زمین می‌زنند، ولی در نهایت، ماسکشان را برمی‌دارند. این اتفاق در آژاکس با هارمسن و در بارسلونا با نونیز رخ داد. خوشحالم جزئی از آن نیستم.

دوران کاری من تاثیر بزرگی روی خانواده‌‌ام داشته است. بسیار به هم نزدیک هستیم و همیشه سعی کردیم تمام جنجال‌های بیرون، تاثیر حداقلی روی ما داشته باشد، ولی به هیچ وجه برای دنی، چانتال، سوسیلا و یوردی ساده نبوده است. در بین تمام فرزندانم، یوردی بیشتر از همه تحت تاثیر قرار گرفته است، اما این فشارها او را تبدیل به مرد خاص امروز کرده است. تقریبا تمام تصمیمات دوران کاری‌ام، تاثیری عمیق روی زندگی پسرم داشت. در 1983 و زمانی که مجبور بودم به عنوان بازیکن، آژآکس را ترک کنم، او باقی ماند در حالی که من انتقامم را توسط فاینورد از باشگاه می‌گرفتم. زمانی که دمییر را به عنوان مربی ترک کردم، او هم مجبور شد باشگاه و دوستانش را بار دیگر وداع گوید. بعدها هم زندگی‌اش را بارها و بارها تحت تاثیر قرار دادم چرا که در بارسلونا، درست مثل آژاکس، مردم به او می‌گفتند فقط به خاطر این‌که پسر مربی است، در تیم حضور دارد.

کرویف می‌گوید فوتبال پسرش همواره تحت تاثیر تصمیمات او قرار گرفته است!

به همین دلیل، اولین بازی ملی‌اش در ترکیب تیم ملی هلند در یورو 96، بهترین اتفاق زندگی‌‌ام است. انتخاب او توسط مربی تیم ملی، گاس هیدینگ، لیاقت خودش بود. به هیچ وجه تاثیری روی آن نداشتم. زمانی که در شهر بیرمنگام، اولین گلش را مقابل سوئیس به ثمر رساند، احساساتم در اوج قرار داشتند. در چنین لحظاتی، همه چیز از مقابل چشمانتان می‌گذرد. آزار و اذیت‌ها، غیبت‌ها، بدبختی‌ها و بعد سی متر جلوتر از من درون زمین، اثبات این موضوع که از تمام این‌ها، به سلامت عبور کرده است. غرورتان حد و مرزی ندارد. زیاد دچار این لحظات احساسی نمی‌شوم. بعضی اوقات که بازیکنی نمایشی غیرواقعی داشته باشد، مو به تنم راست می‌شود. اگر کسی خوب باشد، برایم معنای خاصی ندارد، ولی اگر کاری استثنایی انجام دهد، به شدت تحت تاثیر قرار می‌گیرم. اگر توانایی چنین کاری را داشته باشید، بزرگ هستید، چیزی بیشتر از یک ورزشکار!  

 گفتنی است یوردی کرویف بعد از بارسلونا راهی منچستریونایتد شد و 4 فصل در این تیم توپ زد. او در یونایتد به قهرمانی لیگ برتر سال 97 رسید و 9 بار هم برای تیم ملی هلند به میدان رفت. یوردی که دورانی نه چندان موفق به عنوان مربی هم پشت سر گذاشت، در حال حاضر یکی از مشاوران ورزشی باشگاه بارسلونا به حساب می‌رود. 


در همین باره بخوانید:

  • از لابلای کتاب نوبت من؛ سیگاری که داشت به قیمت جان کرویف تمام می‌شد