به گزارش ورزش سه ، درخشش ادامه دار مهدی طارمی در دل اروپا در کرانه شهر بندر نشین پورتو او را به ستاره ای تغییر ناپذیر در ترکیب دراگائو بدل کرده. برای ما که برای تماشایش با رگ های برآمده گردن که برتافته از احساسات ذاتی او را دنبال می کنیم، درخشش وصف ناشدنی که برایمان یادآورِ یکی از مودب و عاقل ترین بازیکنان تاریخ فوتبال ماست؛ یادآورِ یکی از بهترین و پرتلاش ترین آنها، یادآورِ وحید هاشمیان.
وحید هاشمیان  شماره 16 شناخته شده در منطقه "روهر" ؛ از گِلزنکرشن گرفته تا دورتموند و فراتر از آن. مردی با خاصیت اغوای مدافعان و گلرها.
در عصری که فوتبالمان تازه رنگ و روی مدرن شدن به خود گرفته بود، تازه طعمِ لژیونر شدن را با ابهت شهریارِ فوتبال ما علی دایی طی دیدارهای آرمینیا بیله‌فلد و بعدتر با پیراهن اوپلِ مونیخی ها و جامه با نوارهای عمودی و عریضِ هرتابرلین شناختیم؛ روحیه جنگندگی و شوت های سهمگین کریم باقری را طی دیدارهای بوندس‌لیگا تجربه کرده و فرارهای برق آسای خداداد عزیزی را در اف سی کلن رویت کردیم.
کمی بعد تر برای فوتبال ما که چارچوب حرفه ای بودن را شناخته بود، به نظاره نشستن مهاجمِ سربه‌زیری که پرچم کشورش را به دست گرفته و با پشتکار زیاد سری در میان سرها درآورد حس خاصی داشت که شاید آن را بشود به گلزنیهای دائمی مهدی طارمی در پورتو مقایسه کرد.
پس برای خیلی‌ها برگردان معرکه طارمی در دیدار برابر چلسی، همان حس و تعلقی را داشته که قبل تر قیچیِ به یاد ماندنی هاشمیان . ضربه ای برای بازکردن قفل دروازه مونیخ 1860.


یا اینکه گلزنی و درخشش طارمی برابر اسپورتینگ برای خاموش کردن منتقدانِ گستاخش، بازتابنده همان مسرت و شعفی بوده که پیش تر با مهاجم جسورِمان در برابر ژرمن های جدی و منضبط تجربه کرده بودیم، به اینکه مهاجمِ "هو" شده بوخوم طی پیکار برابر وستفالن های زرد، پاسخ را طی یک فصل با 3 بار لرزاندن تور دروازه طی دربی حساس منطقه روهر جواب داده ، تا پلاکاردهای یک دست با مضمون Hubschrauber -هلی کوپتر- در روهر اشتادیون افراشته شود. بسانِ بازپخش یک سریالِ تکراری یا «دژا وویِ» شیرین این روزها در ورزشگاهِ دراگائو پورتو، بنرهایی که حال جایشان را داده به دست نوشته های Prince of Persia در گوش تا گوش ورزشگاه ها.
بله امتداد توفیق و درخشش این روزهای مهاجم بوشهری یادآور همان سال هاست .یادآور درخششِ مهاجمی که باید نقاط عطف پرواز میخکوب کننده او در فوتبال آلمان را با هم مرور کنیم.

بازیکنی با خصوصیات بارز جنگیدن در زمین فوتبال، با آن عزم راسخ  که از دسته دوم آمد و در بوندسلیگا با به تسخیر درآوردن قفل دروازه ها، گشودنِ پی در پی شان و مانوس کردن توپ به تور ، بسان کوه آتشفشانی که می توان جوشش و فورانِ گدازه هایش را که به طاقِ آسمان زبانه می کشد را دید، متحیرانه ورزشگاه روهر اشتادیون بوخوم را تا مرز انفجار هدایت کرد. 
هاشمیان غالباً با سری بالا پا به توپ نمی شد، تحرک آنچنانی و از طرفی اضافی در دهانه دروازه حریفان بروز نمی داد اما با قدرت ذهنی با توجه به شناخت کافی اش از چارچوب دروازه ها به خوبی در لابه لای مدافعان جا گیری می کرد و در صورت مسدود بودن حفره ها برای باز کردن کلاف سردرگم بازی از مسیر هوا با آن پرشهای معرکه به مدد تیمش می آمد.
مهاجمی عاری از تجملات پر زرق و برگ امروزی. گرچه پیش تر حمید علیدوستی در اس اف سی زالمور در بوندس لیگای دو توانسته بود تعداد گل هایش را از مرزِ یک رقمی عبور دهد، اما وحید هاشمیان اولین بازیکن تاریخ کشورمان است که در یک لیگ معتبر و درجه یک، توانسته تعداد گلهایش طی یک فصل را دورقمی کند و با فرو ریختن قلمروی گلزنان اروپایی و آمریکای جنوبی توانست نامش را به مهاجمانی نامی همچون برباتوف و یان کولر بچسباند تا پس از بازیکنان سرشناسی همچون ماکای و آیلتون در جدولِ بالانشینان رده بندی گلزنانِ بوندس لیگا قرار گیرد.

پس با فرو ریختن قلمروی گلزنان اروپایی و آمریکای جنوبی توانست نامش را بچسباند به مهاجمانی نامی همچون برباتوف و یان کولر تا پس از بازیکنان سرشناسی همچون ماکای و آیلتون در جدولِ بالانشینان رده بندی گلزنانِ بوندس لیگا قرار گیرد، دستاوردی غریب برای فوتبال مان طی آن عرصه.

هواداران پورتو اگر دوگانه قهرمانی شان را مترادف با درخشش مهاجم شماره 9 خود می دانند، روزی در بوخوم، همین غرش و همهمه ها برپا بوده، طی همان روزهایی که در آن وادی نام مهاجم ایرانی را از ته حنجره فریاد می کشیدند.

شهر بوخوم علیرغم اینکه یکی از شهرهای بزرگ صنعتی منطقه روهر محسوب می شد اما به طور معمول باشگاه این شهر همواره زیر سلطه تیم های بورسیا دورتموند و شالکه04 قرار داشته است.  تیمی که معمولاً از سوی دیگر تیم های بزرگ منطقه نادیده گرفته می شد. بوخوم تیمی است که تنها عنوانش را دوبار نایب قهرمانی در دی اف بی پوکال به یاد می آوردند و البته 22 فصل مقاومت مدام برای فرار از منطقه سقوط طی سال های 1972 تا 1993؛ اینکه بین بیش از دو دهه حضور در بوندس لیگا، هرگز رده بالاتر از هشتمی را به خود ندیده بودند.
اما سرانجام تیره روزی های غم با با درخشش هاشمیان به پایان رسید. بوخومی‌ها  مو به موی طی آن فصل به یاد ماندنی را به خاطر دارند:بخصوص 19 و 26 اکتبر 2003 را، طی همان فصل درخشانی که بوخوم طی دو هفتهِ پیاپی توانسته بود هر دو تیم بزرگ این منطقه را از تیغ گذراند، ابتدا برتری خارج از خانه در گِلزنکرشن برابر شالکه رقم خورد سپس پیروزی بزرگ برابر بورسیا دورتموند از راه رسید.

طی همان دیداری که هلی کوپتر توانسته بود 2 مرتبه با پرواز بلند و موفقیت آمیزش دروازه وایدنفلر را با ضربه کوبنده سرِ خود بگشاید و نهنگ های آبی در انتهای فصل در صف بزرگان قرار گیرند. خارج شدن بوخوم از زیر سایه دو تیم بزرگ منطقه روهر، با هوادارانی که طی طول فصل با بنر در دست گرفته و شعارِ Von Spiel zu Spiel zum großen Ziel - بازی به بازی تا یک هدف بزرگ - را سرمستانه سر می دادند تا درنهایت به هدفِ تاریخی خود برسند. کسب جواز حضور در جام یوفا ، تورنمنت مهمی که تا به امروز آخرین رقابت اروپایی آنها بوده و به نام وحید هاشمیان به سنجاق خورده است.
همانطور که درخشش طارمی طی این روزها همه را مات و مبهوت کرده، تا برایش برنامه های تصویری و رادیویی  اختصاصی ترتیب دهند و نامش پادکست ها، شبکه های اجتماعیِ تصویری و نوشتاری نظیر توئیتر را به تسخیر درآورد.

از طرفی ما آن «چرای» بزرگِ طی همان سالهای پرفروغ را فراموش نکردیم، با آن علامت سوال بزرگ در ذهن هایشان، آن رمز و راز نهفته «موفقیت» را.


روزگاری سیلِ رسانه های ژرمنی با بمباران سوالات متعدد در پی پاسخ به این پرسش بودند، طی پایان همان فصلِ خیره کننده که تابستان آن به انتقال وحید به بایرن مونیخ منتهی شد ؛ شبکه معروفZDF   از هاشمیان مستندی ساخت، مصاحبه ای که به استعاره از لقب وحید، بخشی از آن در داخل هلی کوپتری بر فراز آسمان ضبط و برداشت شد.

اما خاطرات وحید طی آن سالها را از خاطر نبرده‌ایم، مراوده بین او و سرمربی جدا نشدنی اش پیتر نویرور-به آلمانی نویوقا- همان سرمربی بوخوم با آن سبیل عجیب که همواره مجذوب نبوغ و عملکرد شاگرد ایرانیش بود، تا پس از درخشش و پس از کشیدن سوت بر حسب عادت طی پایان بازی با پوزخندی بر لب، با آسودگی خاطر سیگاری دود کرده و با پُک زدن به گوشه آن به شکلی متکبرانه به سمت تونل ورزشگاه برود.

قابی آشنا برای هوادار کم سن و سال‌تر فوتبال در شراطی که «موفقیت» قالب تظاهری را درهم شکسته است. درست مثل شوآف  سرمربی تند خوی پورتو بعداز قهرمانی با آن سیگار برگ نمادین، برای موفقیتی که سهم عمده آن در خط آتشین حمله بر گردن مهاجم ایرانی‍اش بوده.

هر آنچه که طی این درخشش هفتهِ به هفته مهدی طارمی در ترکیب تیم بزرگ اف سی پورتو گذر کرده، یادآور همان سالهاست، زمانی که وحید در یک تیم کوچک بدون واهمه از نام تیم های بزرگ دست آخر موفق  به خانه باز می گشت.همان نقشی که مهدی مهاجم بی آلایش بوشهری ما طی این روزها در پرتغال هنرمندانه آنرا به نمایش می گذارد .
انگار اکسیر مشترک میل به خواستن و پیروزی در باطن این دو شماره نه تاریخی ما تنید شده. «الهام بخش»ها.

سید امیر میرصالحی