به گزارش ورزش سه، امیرحسین صادقی مدافع اسبق استقلال در گفتگویی جنجالی که با آنتن داشته به ماجراهای عجیبی در دوران حضورش در این تیم پرداخته است که در ادامه صحبت‌های مفصل او را می‌توانید بخوانید.

رفاقت مجیدی و بازیکنان رمز قهرمانی استقلال است
سال بسیار خوبی بود و فرهاد مجیدی توانست با حمایت سردار آجورلو و هواداران دارند می توانیم قهرمان شویم. حواشی برای تمام تیم‌هایی که به دنبال قهرمانی است وجود دارد. قطاری که در مسیر است را سنگ می‌زنند. حواشی داخل تیم با بیرون تیم فرق دارد. استقلال تحت هدایت فرهاد مجیدی خوبی‌ای که دارد این است که رفاقت و اتحاد خوبی دارند. وریا و روزبه چشمی و حسینی بازیکنان بزرگتر هستند و البته اگر بازیکنانی که سابقه قهرمانی و تجربه بیشتری داشتند، اگر بیشتر بودند شرایط بهتر بود. با این حال این یکدل و یکدست بودن تیم و اینکه فرهاد مجیدی با تیم رفیق است، خیلی کمک می‌کند. سال خوبی را به نظر تا یک ماه دیگر پشت سر خواهیم گذشت و امیدوارم با این اختلاف امتیازی، استقلال شانس اول قهرمانی است.

استقلال قهرمان این فصل است اگر برایش حواشی نسازند
فوتبال یک مقدار حواشی خاص خودش را دارد اما من به مسائل فنی استقلال قهرمان است. اینکه چه حواشی قرار است بیفتد و اینکه چه مصاحبه‌ای و چه اتفاقاتی می‌افتد را نمی دانم. فرهاد عزیز هم روی بازی 8 و 9 نفره بازی کردن هم برنامه گذاشته است اما اگر اتفاق نادری رقم نخورد شرایط به سود استقلال برای قهرمانی است. احساسی و طرفداری اگر بخواهیم صحبت کنیم مسائل فرق می کند اما به نظرم در شش سال گذشته و بعد از قهرمانی ما با آقای قلعه نویی که جواد نکونام عزیز با ما بود، این تیم کنونی، کامل‌ترین تیم بود. دو سرباز دارید و یک بازیکن هم به فولاد خوزستان دادید، اما محمد دانشگر هم الان ذخیره است. این تیم کامل است و دو دروازه بان خوب دارد و خط دفاعی فوق العاده و خط میانی کامل و چهار خارجی خوب دارد. من چندین سال استقلال بازی کردم و هیچ وقت تیم چهار بازیکن خارجی به طور همزمان و اینقدر خوب نداشته است. تیم از نظر فنی خوب است و می تواند قهرمان شود. مسائل غیرفنی پیش بیاید می تواند صدمه بزند. چند مورد را هم دیدیم که صدای فرهاد مجیدی هم در آمد. فرهاد مجیدی یک حرفی میزند برداشت غلط می شود و آن بنده خدایی که باید بردارد، برمی‌دارد. با اینحال اعتقاد شخصی من است که باید فرهاد تمرکز بیشتری داشته باشد و افراد کنارش کمک بیشتری به او کند. از نظر فنی فوق العاده است و تیمش 24 هفته است که نباخته است.

12 امتیاز جلو بودیم اما قهرمان نشدیم
بعد از مصاحبه آقای مرفاوی که 12 امتیاز با پرسپولیس اختلاف داشتیم، شرایط به شکل دیگری رقم خورد. ما مشکلات زیادی داشتیم و زمین تمرین هم نداشتیم. یک روز در زمین تختی دعوا و قمه کشی شد و در زمین دیگر هم مشکل داشتیم و آن مسائل در نهایت باعث شد تا قهرمان نشویم.


استقلال ابزار دفاعی خوبی دارد
فرهاد مجیدی در این چند ساله از نظر جذب خارجی بهترین عملکرد را داشته و من اگر بخواهم از 10 به او نمره بدهم 11 می‌دهم. هر چهار بازیکن خارجی عصای دست فرهاد مجیدی و تیم بودند. نگاه کنید هر چه سنگ می اندازند جلوی او فنی نیست. اتاق‌ فکری که دوست استقلال نیستند علیه تیم شکل می دهند، تاکنون موفق نیستند. تیمی که کمترین گل دریافتی را دارد، مسلما بهترین مدافعان را دارد. شما سیستم دفاعی خوبی داشته باشید اما ابزار آن را نداشته باشید، اتفاق خوبی رقم نمی خورد. در بازی رئال و چلسی در 10 دقیقه پایانی هر دو مدافع میانی خارج شدند و دفاع کنار کار را دنبال کردند و این کورته‌آ بود که موقعیت‌ها را گرفت. پس ابزار هم خیلی مهم است. ابزار داشته باشید سیستم را تعریف می‌کند.

من مدرک D آسیا را گرفته‌ام اما به قول دوستان کنار تمرین نرفتم و با کسی صحبت نکردم و با عکسی نگرفتم و با مدیری صحبت نکردم. من اسم کسی را نیاورده‌ام. من اما مدعی هستم که هشتاد درصد مربیان در اتاق فکر جابجا می شوند. کل فوتبال ایران را سه دلال می‌چرخانند. می‌خواهید اسم آنها را هم بگویم که از فدراسیون تا کل فوتبال را آنها انتخاب می‌کنند. علی منصوریان، امیر قلعه نویی، جواد نکونام، فرهاد مجیدی، رسول خطیبی، علی سامره و محمد نوازی خیلی قوی هستند در این چرخه نیستند. من هم می‌توانم جزو این‌ها باشم اما آن رابطه را دوست ندارم. بروم عکس یادگاری بندازم در تمرین تا بروم کنار آن تیم و در آکادمی. من خودم پایین‌ترین سطح الان مربیگری می کنم و برای جوانان. من از جیب خرج می کنم و مربیگری را از پایه شروع کرده‌ام. مثل بعضی دوستان نیستم که مسوول فریاد زدن آن مربی باشم تا کنار مربی باشم و تیم داشته باشم. من دوست دارم با قابلیت خودم بروم و نه با مربی حرف می زنم و نه به مدیری رابطه می زنم. من از سال 80 استقلال بودم و یک دوره برای این رفتم که استقلال آرامش داشته باشد به مس کرمان و یک بار هم رفتم تراکتور و سال آخر برای بازوبند مرا کنار گذاشتند. همان موقع اگر مافیا را قبول می کردم امیرحسین صادقی الان اینجا نبود و اخلاق منِ بچه کفاش این است. با سختی شروع کردم و با همین سختی کار را دنبال خواهم کرد.

در استقلال نان بازویم را خوردم نه نان بازوبند را از سالی که فوتبال را کنار گذاشتم تاکنون دو بار با باشگاه تماس داشتم. نمی‌دانم چرا آنها از من استفاده نمی‌کنند و سوال پسرم هم همین است. پسرم هم صبح تا شب این سوال را از من می‌پرسد؛ می‌گوید بابا شما جزو سه تای استقلال سابقه بازی در این تیم هستی، آقای زرینچه و فکری بالاتر از من هستند. از نظر بازی، دربی و کاپیتانی و جام و غیره سابقه زیادی دارم. به پسرم می‌گویم این‌ها را خدا داده و بقیه‌اش را هم خدا می‌دهد. من نان بازویم را می‌خورم نه نان بازوبند، نه نان لابی و نه نان تلفن زدن‌هایم را! درباره مربی شدنم فکر نمی‌کنم، بلکه به آن ایمان دارم. با توجه به شناختی که از خودم دارم و توانایی‌هایم، حمایت آشنایانم برای بازگشت به فوتبال. من خداحافظی نکرده بودم، بلکه مرا از فوتبال کنارم گذاشتند. فصل آخر در پیکان با بی‌مهری تمام مرا کنار گذاشتند. فصل آخر در دایره آن مافیا و حضرات مدیربرنامه افتادم. مافیای مدیربرنامه خیلی‌ کارها می‌توانند انجام بدهند، از عزل و نصب تا جام. شما یک لیگ پایین‌تر برو و دقیق شو و ببین چه خبرها که نیست. چند وقت پیش یکی از دوستانم در لیگ آسیاویژن تیمش در آستانه سقوط بود اما با 15 میلیون تومان ماندند! این عدم سقوط 400 میلیون برای آنها ارزش داشت. بیایید من به شما کثافتکاری فوتبال را به شما نشان دهم. من داد زدم و باز هم می‌گویم. وقتی در پایه اینطور است در سطح اول بخور بخور است و نوش جانتان!

اگر علی دایی رییس فدراسیون فوتبال بود...
اسکوچیچ با فولاد چه نتایج خوبی گرفت؟ مارک ویلموتس اشتباه آمد و راهش هم اشتباه بود. بحث مربیگری یک بحث است و اینکه مربی تیم ملی را انتخاب کنید که جانشین کی روش است. با تمام احترام به مربی ای که شایستگی زیادی دارد. من اگر الان رییس فدراسیون باشم کی روش را برمی گردانم. به نظرم علی دایی الان باید رییس فدراسیون شود و به تمام تصمیماتش احترام گذاشته شود. ایشان بیاید در کنار آقای ماجدی و پاشازاده و خیلی‌های دیگر که زخم فوتبال را دارند. در فدراسیون الان شاید دو نفر را هم نشود شناخت. فوتبال باید برای فوتبالی‌ها باشد. همین الان ثمرات حضور کی روش را می‌بینید. من با او در جام جهانی هم کار کردم. عین تمام دفاع‌هایی که پرورش داد همه لژیونر هستند. از گل تا مهاجمان همه آنها لژیونر هستند. جام نگرفت چون ارتباط خوبی با وی نگرفتیم. یکی مثل علی دایی بالای سر کی روش بود او جرات نمی‌کرد دعوا کند. اسم علی دایی را تریلی هم نمی کشد. اما یک سری افراد ضعف دارند و ما یک جلسه داشتیم که دیدیم بابت پاداش هم می‌ترسیدند با او حرف بزنند و می‌گفتند به کی روش نگویید. 70 درصد حرفه‌ای شدن فوتبال ما را مدیون کی روش هستیم.

تفاوت کی روش با برانکو ایوانکوویچ در دو جام جهانی
من برانکو را دوست داشتم. او اگر در آن سال یک مقدار تصمیمات بهتری می‌گرفت نتایج خوبی کسب می کردیم. اما بازیکنان قبولش نداشتند. از موقعی که خواستیم در فرودگاه حاضر شویم دعوا شروع شد تا بازگشت از جام جهانی. تفاوت او با کی روش خیلی بود. یک مربی وقتی برای بازیکنانش ارزش قائل شود می شود تفاوت. او برای بازیکنانش می جنگید. پرچم تیم ملی را می بست و سیاه بازی نمی کرد. او می دانست که باید به کشور احترام بگذارد. او این موضوع را می‌دانست و ما  به عنوان یک ایرانی این احترام‌‎ها و ارزش‌ها را نمی‌دانستیم.


مدافع برتر تاریخ استقلال به نظر امیرحسین صادقی
من سالی که در استقلال کارم را شروع کردم، آقایان مهدی پاشازاده، مهدی هاشمی نسب، سهراب بختیاری زاده، جواد زرینچه، محمد خرمگاه، ستار همدانی، داوود رستمی و احمد فیض کرملو بودند و جوانان آن تیم هم من و پیروز قربانی بودیم. از آن تیم با افتخار و لذت بازی کردیم. سال بعدی خیلی‌ها رفتند. بهترین خط دفاعی که کنارش بازی کردم سال 92 بود البته پیروز قربانی در آن کم بود. در آن سال من و پژمان منتظری بودیم که پیروز جایش خالی بود.

ماجرای جدایی از استقلال
من هیچ دوره‌ای از استقلال نرفتم، نخواستند که بمانم! دو سالی که گفتم سال 85 فکر کنم که رفتم مس کرمان، یک سری اتفاقات افتاد که دیدم. بحث ارزشگذاری بود و اتفاقاتی که دیدم. به واقع ارزش امیرحسین صادقی حفظ نکردند. دیدم که دارند خردم می کنند. مخصوصا کسانی که خودم برای آنها سختی کشیدم. من دو سال در استقلال خیلی صدمه دیدم. سالی که ناصرخان حجازی سرمربی استقلال بود مرا گذاشتند بین استقلال و تیم ملی که هدایتش را امیر قلعه نویی برعهده داشت. مرا ترکاندند! هر کس می گفت این (امیرحسین صادقی) با این است و یکی می گفت با آن است. فصل بعد از آن امیرخان مربی استقلال شد و من بعد از آن رفتم. راستش را بگویم به خاطر ناصرخان رفتم و جایی آن را نگفتم. زبان من خیلی تلخ است. از هیچکس ابایی ندارم. سال آخری که رفتم صبا مرا در اتاق کوچکی نشاندند. من کاپیتان تیم بودم و مرا دعوت نکرده بودند. زنگ زدند و گفتند مگر این جلسه را نمی‌آیی؟ گفتم اصلا به من خبر نداده‌اید. از همان جا فهمیدم که دور زدن‌ها شروع شده است!  آنجا نشستم روی صندلی و آقای مظلومی گفتند مشکلات فنی دارید. گفتم من تازه فتق خودم را عمل کرده ام و باید سه ماه بازی نمی‌کردم اما به خاطر اینکه بازیکنان می‌خواستند در پست ملی خودشان بازی کنند مجبور شدم بازی کنم. تا آن موقع استقلال صدر جدول بود و بعد از آن اختلافات قلعه نویی و کی روش به ما صدمه زد. چرا که بازیکن می‌خواست در پست ملی خودش بازی کند. مشکل داشتم اما آقای قلعه نویی از من درخواست کردند که کار کنم. من هنوز 180 بخیه داشتم و خونریزی داشتم و با سرنگ خونابه مرا می کشیدند و با آن وضعیت می کردم چرا که آقایان دوست داشتند در پست تیم ملی خودشان بازی کنند! بار اول هم به خاطر ناصرخان رفتم که یک سری حرف‌ها را به ایشان ثابت کنم. اینکه من آدم هیچکس نیستم. نمی خواهم ادامه بدهم. من همه چیز را باز گفتم و گفتم که دعوای بین آقای قلعه نویی و ناصرخان بزرگ باعث شد که خیلی اذیت شوم. به خاطر ناصرخان بازی ملی را از دست دادم. یک مصاحبه کردم و از ملی افتادم. گفتم از بچگی دوست داشتم که شاگرد ناصر حجازی باشم و همان جا نسخه‌ام پیچیده شد! هیچ بازی ملی بعد از آن نکردم و رنگ پیرهن تیم ملی را ندیدم. سال 2007 در جام ملت‌ها نه یک دقیقه بازی کردم و نه یک دقیقه گرم کردم. روز قبل از بازی آخر برابر کره جنوبی از اردو بعد از بحثی که شده بود اخراج شدم ولی آقای مناجاتی نگذاشت به ایران بازگردم. بین من و آقای قلعه نویی دعوا شد. همان شب اخراج شد و به من و ابراهیم صادقی و یکی دو نفر دیگر گفتند برگردید. ساکم را جمع کردم که آقای مناجاتی نگذاشتند.

یک دوره هم به خاطر آقای فتح الله زاده رفتم. یک بازی داشتیم با الاتحاد عربستان که باید در آزادی با اختلاف دو گل برنده می‌شدیم. ما یک هیچ جلو افتادیم و در همین بین یک پرچم روی یکی از سکوها باز شد که اختلافات سیاسی را نشان می داد و کل استادیوم پر از تنش شد. در همان لحظات گل مساوی را خوردیم. در آن بازی چقدر فرهاد مجیدی برای ما گل نزدند. بعد از آن بازی خیلی از دوستان از آقای عزیزمحمدی استقبال و تشکر کردند. من زدم زیر دست ایشان و گفتم شما گند زدید برای برگزاری این بازی. هر کس این صحنه را دید فرار کرد از آن منطقه. گند زدید به فوتبال ایران و شما نه فوتبالی هستید و نه دنبال فوتبال. شما به این استادیوم و این بازی گند زدید. همان جا نسخه مرا پیچیدند و بعد از آن آقای فتح الله زاده مرا خواستند. البته باز هم باید بگویم که بی معرفتی آقای مظلومی بود و اگر ایشان می خواستند می توانست مرا نگه دارد. ایشان آدم ترسویی هستند و از جایگاه خودش می ترسد. من حرفم را میزنم و فقط از خدا و پدرم می ترسم. اگر ایشان ترسو نبود مرا نگه می داشت. آقای فتح الله زاده را دوست دارم و ایشان زمانی که فوتبال را شروع کردم خیلی به من کمک کردند.

راهکار ویژه صادقی برای گرفتن ماشین فتح الله زاده
باشگاه پول نداشت و ایشان ماشین خودش را داد. با ایشان بچه محل بودیم و با ایشان راحت بودم. هیچ وقت قراردادی که جلویم می گذاشت را نگاه نمی کردم و امضا می کردم. فقط می پرسیدم که پول می‌دهی و میگفت بیاید حتما می دهم. امکان ندارد که در آن دوره قراردادم بالا بوده باشد و همیشه از 10 نفر پایین تر می گرفتم. درباره گرفتن ماشین هم آن موقع بدجور پول نیاز داشتم. البته یک رکب به ایشان زدم. آقای فتح الله زاده خیلی وسواسی است و آن لحظه که رفتیم پارکینگ من سریع داخل ماشین را دست زدم و همانجا فهمیدم که دیگر ماشین برای خودم شد!

ردپای عزیزمحمدی در جدایی صادقی از استقلال
من فقط به خاطر احترامی که نسبت به ایشان داشتم وقتی به من گفتند که نمی توانیم کار کنیم و اینجا مرا اذیت می کنند و خب رییس سازمان لیگ بودند و بُرش داشتند و من هم رفتم! وقتی داشتیم حرف می‌زدیم و گفتم حاجی مشکلی نیست و می‌روم، آقای عزیزمحمدی را دیدم که از طبقه بالا و سونا آمدند و حوله دور خودشان پیچیده بودند!

چرا جدایی دوباره و اینبار صبای قم؟
اینجا بود که جلوی آقای پرویز مظلومی نشستم. به من گفتند فنی ایراد داری و گفتم تازه عمل کرده‌ام. یک مقدار گل خورده هم افزایش یافته و گفتم عمل کردم و دو طرف فتق من عمل کردم و 180 تا بخیه کردم. تمام کشاله و دور شکم من را پاره کرده بودند و نمی توانستم حتی صاف بایستم. من حتی نمی توانستم راه بروم. هر چی فکرش را بکنید به من گفت. گفتم آقا این حرف‌ها را ول کنید و لپ کلام را بگویید. گفت کاپیتان من مهدی رحمتی است و تو با او اختلاف داری! گفتم مگر شما با مهدی رحمتی قرارداد بسته‌اید؟


دلیل حضور در صبای قم و جنجال کاپیتانی مهدی رحمتی
مهدی جان مرا ببخش. ایشان دوست خوبم است اما اختلافاتی داریم. گفتم آقا شما اصلا با ایشان قرارداد نبستید چطور می گویید مهدی رحمتی کاپیتان من است؟ گفتم مشکلی نیست و اصلا روی نیمکت می‌نشینم گفتند روی نیمکت هم تیمم را بهم میریزی. به جان دو پسرم اگر یک کلمه اش دروغ باشد؛ گفتم اصلا مشکلی با نیمکت نشینی ندارم و به جان جفت پسرهایم من این تیم را دوست دارم و مرا از این تیم دور نکنید. چرا می خواهید مرا از این تیم دور کنید. گفت می‌خواهم کاپیتانی را به مهدی رحمتی بدهم. گفتم می‌نویسم و امضا می‌کنم کاپیتانی برای او و می‌نویسم و امضا می‌کنم، نوش جانش! یک سال بعد به من زنگ زد و گفت از کارم پشیمان شدم. گفتم تو (مظلومی) پشیمان نشدی و فقط بلد نبود و مهدی پسر خوبی است. بعد از جدایی حرف‌هایی پیش آمد و گفتم از تیم نمی‌روم و حتی ساختمان باشگاه کمک می‌کنم. اینجوری هم گفتم و دوستان گفتند برو و دارند خردت می‌کنند. گفتم استقلال خردم کند بهتر است تا در تیم دیگری باشم. ولی خب یک سری حرف‌ها زده شد. حتی گفتند حقوق پنج میلیونی که قبول کردم. خیلی اتفاقات افتاد که با دل پر از تیم رفتم و صدایم در نیامد. ادعایی ندارم اما آن کسی آدم خوبه است که وقتی بیرون است حمایت کند و نه وقتی پست دارد. نه کسانی که وقتی بیرون هستند بگویند این تیم وجود خارجی نداشت و این تیم رفت در تلویزیون کارشناس شوند و مربی تیم را بزنند. ( در کنایه به پرویز مظلومی و صحبت‌هایش علیه استقلال و تاریخ این باشگاه در گذشته با نام قبلی)

بازگشت به استقلال به قیمت خواری با هدف تیم ملی

نظرات قبلی من را درباره پرویز مظلومی گفتم. آدم نمی‌تواند دروغ بگوید. من با افتخار سه سال با ایشان کار کردم. مس کرمان و استقلال. فنی با ایشان کاری ندارم و اخلاقی و مرامی منظورم است و متاسفانه بچه محلم است! خدا رحمت کند غلامحسین خان مظلومی را. اگر امروز امیرحسین صادقی شدم به خاطر ایشان است. ایشان مرا با دندان می کشید و به تیم بزرگسالان می برد. ایشان خیلی بزرگ بود و با دیسیپلین نظامی است. او را به والله که مریضش کردند. خیلی اسم های پیشکسوتان را تریلی نمی کشد ولی خفه شان کرده‌اند. نه باشگاه حرمت نگه داشت و نه طرفدار. خیلی از دست آقای مظلومی گله دارم و هر جا باشم می گویم. خیلی گله داشتم و رفتم صبای قم کنار آقای دایی. آن سالی که تراکتور بودم و برگشتم استقلال، پدرم گفت این ها نمی خواهند و خوارت می‌کنند. گفتم نه و آقای قلعه نویی گفته و هدفم چیز بزرگی است و می خواهم در تیم ملی و جام جهانی باشم. پدرم خنده‌اش گرفته بود و گفت در 32 سالگی می خواهی به تیم ملی برگردی؟ هفت سال است که در تیم ملی نبودی. با چه امیدی؟ گفتم من پسر توام که در سن 70 سالگی قهرمان شنای آب های آزاد هستی. گفت برگردی خیلی مشکلات وجود دارد و واقعا خیلی مشکلات کشیدم. وقتی برگشتم کسی با من قرارداد بست که قبل از آن کفش‌هایم را جفت می کرد! در می زد وقتی که می خواست داخل اتاقم شود. چهار ساعت معطلم کردند و اینجوری به استقلال برگشتم. با خواری هم بیایم استقلال را دوست دارم. برای من مهم نیست پست داشته باشم و کنار هواداران باشم و نداشته باشم بگویم به من چه! دوست دارم در استقلال باشم و همین الان بگویند برمی‌گردم.

کنایه به افراد حاضر در آکادمی استقلال توسط امیرحسین صادقی
دوست دارم در استقلال باشم و البته خدمت کردن به جوانان را دوست دارم. رابطه ام با آرش برهانی خوب است. شاید خودم کم کاری می کنم و کم سر تمرینات حاضر می‌شوم. شاید وقتی عکس دسته جمعی می‌گیرند نیستم و دلیلش همین باشد! شاید به کسی زنگ بزنم اتفاق بهتری بیفتد. من استقلالی هستم و برایم فرقی نمی‌کند که باشم و نباشم. می‌گویند امکانات نیست و ما زمین هم نداشتیم. زمین نداشتیم و رختکن در سال 84 درست شد. ما پشت ماشین آقا مدد (تدارکات تیم) لباس عوض می کردیم و دوش حمام نداشتیم.

واکنش به ادعای قلعه نویی و کم کاری بازیکنان در دوره آخر سرمربیگری‌اش

یک سوالی می‎کنید که یک سری اتفاقات از ذهن آدم می‌گذرد و به گذشته می‌روم! 4-5 سال پیش آقای قلعه نویی به جز اینکه اختلافات بین او و کی روش باعث دوگانگی در تیم شود، یک دوست عزیز هم کنار ایشان بودند که من بعد از اینکه او را دیدم به من گفت می دانی چه کسی تو را از استقلال بیرون انداخت؟ من تو را از تیم بیرون انداختم! گفت یادت هست جام حذفی را باخته بودیم و آقای قلعه نویی حالش خوب نبود از تو خواستند بروی با او صحبت کنی ولی گفتی فلانی نباید دور و بر تیم باشد، برای چه این را گفتی؟! گفتم به خاطر همین خیلی از حرف‌ها و به دلیل همین که الان داری به من حرف می‌زنی. به آقای قلعه نویی گفتم دور و بری‌هایت خیلی اذیتت می‌کنند و یکیش هم همین آقا. گفتم تو اصلا نباید به آقای قلعه نویی مشاوره بدهی. گفتم تو مهره سوخته هستی و قطعا در آینده خیلی حرف های دیگر زده می شود. نمی‌دانم در صحبت دو نفره‌ای که من با آقای قلعه نویی داشتم چه کسی این حرف‌ها را به دوست‌مان رسانده! من امیرخان را از ته قلبم دوست دارم علیرغم تمام اختلافاتی که با ایشان دارم. یک چیزی که از ایشان یاد گرفتم نباختن است  و رگم هم رفت نباید ببازم و دمش گرم. همین الان همینطور هستم و سه سال تیمم نباختم.

از گل بخودی تا ماجرای اتوبوس و ...

گل بخودی زیاد می‌زدم؟ فدای سرت و فوتبال است و هیجانش. خوشحالی بعد از گل نکردم و گل بخودی زدم. داخل اتوبوس تیم ملی نرفتم ... که گل بخودی زدم. آدم‌های بزرگ فوتبال هم گل به خودی زده‌اند. من امیرخان قلعه نویی را از ته قلبم دوست دارم. با تمام نامحبتی‌هایی که به من داشتند. ایشان در جوانی به من داشتند و جلوی علی دایی به من بازی داد و واقعا دوستش دارم.

کری‌خوانی صادقی با ماجرای حضور استقلال در دسته سوم و عدم برگزاری دربی

سال 71 و یک قانون من درآوردی! سال بعدی که به قول شما دربی به دلیل حضور استقلال در دسته سوم برگزار نشد. سال بعد از آن هم البته نباید دربی برگزار می‌شد. خیلی از دوستان اطلاعات ندارند که استقلال چطور راهی دسته سوم شد. یک قانون من درآوردی که این تیم نمی تواند در باشگاه تهران بازی کند. چطور سال بعد که پرسپولیس افتاد قانون عوض شد؟ فقط استقلال باید پایین می‌افتاد؟ من قبول ندارم تیمم دولتی است. من کری نمی‌خوانم اما چرا دولت وقتی لیست ما دیر ارسال شد کاری برای ما نکرد اما برای تیم حریف اردوغان را واسطه می‌کنند. من دادگاهش را رفتم و حکم علیه من گرفتند اما می گویم از وزارتخانه گذشته تا قبلی ها هیچ مدیری برای استقلال کمک نکرد. وقتی داخل اتاق بودند همه چیز برای دو تیم بود اما بیرون که می آمدند همه چیز تغییر می کرد. 
من هیچ وقت کری بد نخواندم اما خیلی فحش خوردم
تنها کری که خواندم و مادرم هم راضی نبود در دوره‌ای بود که استقلال شرایط خوبی برای صعود داشت و پرسپولیس با کلی بازیکن در حال حذف بود ولی بعد از کری من ما حذف شدیم و پرسپولیس رفتند مرحله بعدی. من هیچ وقت بی احترامی نکردم. من با تمام احترام به پرسپولیس هنوز کلمه لنگ از دهانم در نیامده و تاکنون بی احترامی و بی ادبی نکرده‌ام. در اروپا نابود می کنند و کری نمی‌خوانند. ما فرهنگ کری را بلد نیستیم و فضای مجازی برای ما شده فضای فحش. فحش دادن در اینستاگرام راحت شده است. دوستان عزیز من عکس قاب سیدالشهدا را روی پروفایلش دارد و بعد فحش مادر می دهد.


کی‌روش به دنبال بردن آرژانتین در جام جهانی بود
اعتماد نه، اعتقاد به دراگان ندارم. اعتماد که تیم ملی با اسکوچیچ راهی جام جهانی شد. من هی اسکوچیچ را اذیت می کنم  او با تیم ملی به جام جهانی رفت و الان مربی پنجم دنیاست و قبلا ششصد هم نبود! ما قبلا با تیم هایی که الان با آنها همگروه بودیم شعار می دادیم و الان باید در فوتبال با آنها روبرو شویم. انگلیس تیم فوق العاده ای است و امریکا هم تیم خوبی است و با اضافه شدن تیم سوم، گروه قدرتمندی است و اما دوست دارم تیم صعود کند. در دوره قبلی هم ما می توانستیم صعود کنیم. فوتبال است. در جام جهانی قبلی یک مقدار اعتمادبنفس نداشتیم و خودباوری نداشتیم. همین مس کرمان تا چهارتای جام حذفی آمد. اعتمادبنفس که باشد می بری. آن لایه امیری به پیکه و ضربه سر اگر داخل گل می شد تمام بود. حتی ضربه آخر مهدی طارمی ما اسپانیا یا پرتغال را حذف می کرد. ما می توانستیم در جام جهانی 2014 هم شانس خوبی داشتیم. مقابل نیجریه موقعیت های خوبی داشتیم. آرژانتین هم آن گل علیرغم موقعیت های فوق العاده ما. اگر وی ای آر بود شاید آرژانتین را می بردیم. در آن جام جهانی علیرغم دویدن ها و تلاش های ما بدشانس بودیم. ما روی همه بازی ها برنامه داشتیم. کی روش به فکر بردن آرژانتین بود.

شانس آوردید نیستم که زبان باز کرده‌اید!

آقای نوازی واقعا آدم بزرگی است که جواب این افراد آرسن لوپن را نمی دهد. من آقای الهامی را که کاملا می شناسم. محمد نوازی سابقه ملی‌اش اگر رباط نمی داد سر آن ضربات رابونایی که می زد. یک سری آدم های اشتباهی فوتبال شدند. ایشان مربی ما بود و آقای نوازی از دهانش نمی افتاد و الان متوجه نمی شوم که چطور این رفتار را می کند. آقای الهامی قاچاقی وارد فوتبال شدی و این جام‌ها حق تو نبوده و البته حق مردم قائمشهر و مازندران بود. این چیزها زشت است و او اصلا پرستیژ شما هم به بند کفش محمد نوازی نمی خورد. شرمنده فوتبال ایران هستم که امثال ساکت الهامی شدند سرمربی‌هایی که دو تا جام حذفی گرفته‌اند و این هم بدی فوتبال است. یک موقع هایی فوتبال راهش را اشتباه می رود و آقای ساکت الهامی هم یکی از اشتباهات فوتبال ماست. درباره گذشته‌اش نمی‌خواهم حرفی بزنم و خودشان بهتر می‌داند و گنده‌ترش هم فیروز کریمی است که خیلی صحبت‌ها درباره ایشان هم دارم که فعلا نمی گویم و احترام می گذارم. نوازی بعد از این بازی مصاحبه کرده که او مرا با لگد زده؟ والله که آنجا بودم با ساطور می‌زدم قلم پایش را که چطور به خودش اجازه می دهد این کار را بکند. جالب است که امسال می خواست مربی استقلال هم شود و بعد که به او گفتند کمک فرهاد مجیدی شود به او زور آمده است. حد و اندازه فوتبال ایران نیست و بعدها گندش در می‌آید. این آدم نمی دانم دنبال چه می گردد و یک بار هم جلوی منصوریان فکر کنم مشت پرت کرده بود و نبودم کنار زمین که این آدم‌ها زبان باز کردند و نیستم متاسفانه. یک سری حرف‌ها تو کتم نمی رود.

افشاگری از درگیری‌ها برای بازوبند کاپیتانی استقلال؛ گفتم مهدی این بازوبند از سرت هم زیاد است!
درباره کاپیتانی نگویید که کمرم می گیرد. از سال 85 کاپیتان بودم اما نبستم و والله که وظیفه سنگینی است. من فقط دوست داشتم آن را ببندم و نگاه کنم اما بعضی ها بلد بودند از آن استفاده کنند! سال 91-92 بود؛ بگذارید این را هم بگویم: ما به اردوی ترکیه رفتیم و جواد نکونام هنوز نیامده بود، فرهاد مجیدی و جباری هم فکر کنم نبودند. ما جلسه داشتیم و بعد از آن آقای قلعه نویی گفتند که آرش برهانی، مهدی رحمتی، امیرحسین صادقی بمانند و بقیه بروند. البته قبل از آن چند جلسه گذاشته بودند و کاغذ دادند و گفتند هر کس کاپیتان مدنظرش را انتخاب کند که دید مسخره بازی شده و بیخیال شدند! زشت بود خدایی این کارها. رای خریدن شروع شده بود. من داخل اتاقم بود و جواب کسی را هم نمی دادم و از حنیف به عنوان هم اتاقی ام بپرس. حنیف عمران زاده با من بزرگ شده و از او بپرس. بابا من خیلی شجاع تر از این حرف هستم. بگذریم، آقای قلعه نویی گفتند که سابقه بخواهیم حساب کنیم امیرحسین صادقی از همه شما باسابقه تر است اما چون دو بار از تیم رفته نمی‌توانم بگویم کاپیتان است. پژمان منتظری 5 سال، آرش برهانی 7 سال و مهدی رحمتی تشخیص خود آقای قلعه نویی بود که کاندیدای کاپیتانی باشد. گفتند خودتان بین خودتان هماهنگ کنید و انتخاب کنید. وقتی ایشان از اتاق بیرون رفتند من به آرش نگاه کردم و خنده ام گرفت. آرش به من نگاه میکرد و از اتاق بیرون آمدم. دعوا شد! یکی از بازیکنان می خواست اردو را ترک کند! توی راهرو فحش ها شروع شد، من خیلی صبورم و با حنیف بیرون زدیم و گفتم این‌ها چقدر دیوانه هستند که دنبال بازوبند هستند. بازی بعد مقابل پیکان بود و مربی آن آقای ویسی. آقای قلعه نویی از من خواستند بازوبند را به مهدی رحمتی بدهم. من رفتم بازوبند را به او دادم و گفتم این از سرت هم زیاد است و دهنت را هم ببند. بعد از آن جواد نکونام و مجتبی هم آمدند که دعوای اصلی از همان جا شروع شد. مجتبی گفت تو چرا بستی که گفت آقای قلعه نویی گفته و فلان! خیلی بد دعوا شد و من هیچ حرفی نداشتم. من پیراهن را دوست داشتم اما بازوبند را نه. بازوبند باید وقتی به تو بیاید که به سابقه‌ات هم بیاید!