نادر محمدخانی در برنامه خاطره بازی با دیدن تصاویری از دوران فوتبالش درباره موضوعات مختلفی صحبت کرد. برخی از موضوعاتی که باب آن با تصاویر باز شد، سبک مربی گری و روحیات پرویز دهداری، صحبت درباره علی پروین، از مقدماتی جام جهانی تا خداحافظی از تیم ملی با قهرمانی در بازی های آسیایی، شباهت پایان رافت با او، علی کریمی و احمدرضا عابدزاده، همچنین علاقه نادر محمدخانی به آرسنال و تعریفش از رئال مادرید بود. این برنامه را از دست ندهید

در همین خرداد ماه نادر محمدخانی چند روزی به ایران آمد و در یکی از این روزها میهمان استودیو طرفداری بود. با کاپیتان اسبق تیم ملی ایران هم یک مصاحبه مفصل ترتیب دادیم و هم برنامه خاطره بازی را ضبط کردیم. مصاحبه پیش تر تقدیم شما شد و امروز برنامه خاطره بازی را می بینید. در بخش اول خاطره بازی که در ادامه می بینید تصاویری از دوران بازی نادر محمدخانی به او نشان دادیم. از پرسپولیس و کشاورز و بهمن تا بازی های آسیایی و جام جهانی 1998. نادر محمدخانی خاطرات زیادی از این تصاویر داشت و صحبت های جالبی کرد. پیشنهاد می دهیم این بخش را حتما ببینید. اما بخش دوم به پیراهن های خاطره انگیز اختصاص دارد که امروز عصر در رسانه طرفداری منتشر می شود.

بخش اول برنامه خاطره بازی با نادر محمدخانی را می بینید و می خوانید:

سلام و درود می گویم به مخاطبان رسانه طرفداری. امروز در نادر محمدخانی میهمان ما هستند، اولین کسی که در فوتبال ایران لقب صخره را گرفت و امروز افتخار ایران را دارم که کنار صخره فوتبال ایران نشسته ام. گفتگوی اول ما با ایشان را دیدید اما امروز خاطره بازی را داریم.

من هم سلام دارم خدمت بینندگان محترم و همکاران شما امیدوارم از این برنامه لذت ببرند.

اگر موافق باشید عکس ها را یک به یک به شما می دهم و امضا کنید و هر خاطره ای که هست برای مخاطبان ما بیان کنید. عکس اول از مسابقات مقدماتی جام جهانی 1990 است همان تیمی که بعد از آقای دهداری و مناجاتی رسید و این عکس را قبل ازشما جواد زرینچه و مجتبی محرمی امضا کرده اند.

بله. سخت است دیگر آن دوره بچه ها با تمام وجودشان و با تمام شرایطی که بود احساس کوچکترین ناراحتی ای نکردند بچه هایی بودند که در مکتب پرویز خان دهداری بودند و سنگ تمام گذاشتند. دوران خوبی بود یادش بخیر.

از خصوصیات اخلاقی پرویز دهداری چیز جالبی هست که برای مخاطبان بگویید؟

سرمربی تیم ملی بود اما اول داشت برای ما پدری می کرد. قاشق دست گرفتن را می گفت که نمی گویند به شما بازیکن تیم ملی هستید می گویند ایرانی هستید و اسم ایران را می آورند. در صحبت کردن، لباس پوشیدن، راه رفتن، خندیدن، هرچیزی که ایشان به من یاد داد من به بچه ام یاد دادم و می گفت هر وقت خواستید مربیگری کنید، اول پدری کنید بعد مربیگری. انشالله اگر قسمتی شود کمک کنند دوستان خدمتی بتوانم کنم با همان سیستم انجام می دهم انشالله بتوانم قدمی بردارم.

ما هم آرزو داریم امثال شما در فوتبال ایران باشند، در فوتبال امروز ما بزرگترین کمک حضور امثال شما در آن است.

انشالله شرایطی به وجود بیاید و این اعتماد به ورزش فوتبال به خانواده ها برگردد و هرچه جوانان الگوهای بهتری داشته باشند علاقمندان بیشتری می آید و باعث می شود فوتبال ما پیشرفت کند.

تا بازیکن فوق العاده ای مثل این تصویر در فوتبال مان داشته باشیم.

بله اصلا تک تکشان را می بینم هر کدام شان برای یک تیم بس بودند. دوره خاصی بود، موقعی که ما رفتیم هیچکس امید نداشت، این تیم فقط سیروس خان قایقران فقط در آن تجربه داشت با مجید نامجومطلق دیگر همه سال اولشان بود، جام ملت ها سال 88 رفتیم قطر و آنجا سوم شدیم. یادش بخیر چقدر زود می گذرد.

خیلی از کسانی که در این عکس هستند در آینده بزرگان تیم هایشان شدند.

بله. همه هم جوان بودند مثل خود ما هم سالهای اولمان بود در تیم ملی بعد از آن شرایط که بچه ها استعفا داده بودند، ما نسل جدیدی بودیم که به فوتبال معرفی شدیم. الان هم همینطور است مقداری قدم هایی که برمی دارند و کسانی که به فوتبال می آیند انشالله با شرایطی که تا چند روز آینده مشخص می شود، این مجمعی که می خواهد برگزار شود انشالله کسی که لیاقت واقعی دارد و واقعا می خواهد برای فوتبال خدمت کند به سر کار بیاید و کمک کند به فوتبال. به جامعه کمک کند یعنی فوتبال ما نگاه کنید، همین مدتی که گذشت، ویلموتس مربی تیم ملی بود و تیم داشت سقوط می کرد. همان تیم با کسی دیگر می آید اول آسیا این نشان دهنده قابلیت خودمان است در درجه اول چون هیچ تغییری نمی توانسته انجام شود و این فعل خواستن است که شما بازیکن انقدر به وطنش، به قدرت خودش اعتماد پیدا می کند به مردمش، می آید سنگ تمام می گذارد و تیم اول آسیا می شود و این کار فنی نیست فعل خواستن است که بچه ها با تمام وجودشان انجام دادند و باعث افتخار مملکت شدند.

ممنون می شویم اگر روی تصویر خودتان را امضا کنید. از مجمع هم گفتید امیدواریم مجمع یک بار تصمیمی بگیرد که در رسانه بتوانیم تعریف کنید.

انشالله می شود هرچه ورزشکاران قدیمی کنار بروند و نخواهند از تجربیاتشان استفاده کنند، این راه من نمی گویم به بیراهه ولی سخت می گذارد چون تا کسی بیاید تجربه اش را کسب کند تا کار را ببرد جلو وقتی پایش کج می شود هرکار کنی نمی توان درستش کرد جز اینکه با کسانی که دست اندر کار این هستند و از تجربیات قدیمی ها استفاده کنیم و بیاییم درست پایه ریزی کنیم تا در آینده بهره برداری خوبی کنیم چون این بازی ها ادامه دارد، بازی های مقدماتی و جام جهانی همیشه هست، هر چه زودتر سعی کنیم لیاقتش را داریم.

عکس بعدی که نشان می دهم به شما از دوران کشاورز است که تیم جالب و خاصی بود.

حمیدخان علیدوستی، آقای دلیخون، رضا شاهرودی، اینجا هم خوب بود و سالی بود که تیم کشاورز از طریق وزارت کشاورزی اسپانسر شد و به قول معروف به اسم تیم کشاورز وارد لیگ شد و بچه های خوبی آمدیم و دور هم جمع شدیم به طوری که یکی از قطب های فوتبال مملکت شد و بازی های خوبی به نمایش گذاشتیم. یادم است برای بازی های کشاورز 30 هزار تماشاگر می آمد، تیمی که تازه تاسیس است این برایش خیلی مهم بود نتیجه خوبی هم گرفتیم ولی ای کاش ماندگار میشد ولی نشد. دیگر چیزی ندارم بگویم.

روی این عکس را هم امضا کنید. عکس بعدی برای بهمن است.

یدالله سلیمانی، بازیکنی که خیلی دوستش داشتم، هافبک وسط تیم بازی می کرد بی ادعا، سلطان وسط زمین بود جلو هم که مدیرروستا بود با هاشم حیدری. من اگر مربی تیم ملی بودم این ها فیکس می شدند، خیلی خوب بودند شاید هر بازی بالای 10 پاس به هم می دادند. حالا شما لیگ ما را نگاه کنید فوروارد ها چند پاس به هم می دهند اگر دو فوروارد بودند. مردم هم می توانند ببینند چند پاس می توانند به هم دهند، بالای ده می توانند بدهند؟ چیزی که شما در گذشته بارسلونا می دیدید. یعنی 99 را می کردند صد و این کار را ما در بهمن هم انجام می دادیم و هیچکس دوست نداشت بگوید من زدم، 99 را می کردند صد و جواب می داد. تیم به جلو می آید وقتی این کار را کنی و فشار روی تیم حریف بیشتر می شود. اصغر مدیرروستا یکی از کسانی است که می توانستند الگویش کنند، خیلی های دیگر، محمد خاکپور، مارکار آقاجانیان خیلی ها هستند. ای داد بیداد، یادش بخیر. این هم خوب بود، بچه هایی که جمع شدیم متاسفانه تشکیلات فوتبال مان نمی دانم به سمت خصوصی سازی نرفت یا نخواستند چون واقعیتش نمی دانم آن زمان تمرکزمان روی بازی کردن و حالت خاصی بود بین ما و مردم اتفاقا این تیم همینطور بود مثل کشاورز 20 هزار تا 30 هزار تا تماشاگر داشتیم. نه با پرسپولیس و استقلال با تیم های دیگر هم بازی داشتیم همین قدر تماشاچی می آمد.

آن زمان آدم هر تیمی را می بیند ستاره می بینید، خیلی استعداد بود اینجور که کشاورز و بهمن ستاره داشتند و پرسپولیس و استقلال هم ستاره های خودشان را داشتند که حتی هر کدام از این عکس ها را ما ورق می زنیم کلی بازیکن با نام سنگین داریم می بینیم.

بله. این نشان دهنده این است که نوع فوتبال و بازی کردن و کنار هم بودن بچه ها فرق می کرده است. آن مسائل روحی و عاطفی که باید باشد، چون مثل یک خانواده است وقتی مثل خانوده می شود به قول قدیمی ها همه سرشان را برای هم می گذاشتند و اجازه نمی دادند تیم بازنده از زمین بازی بیرون بیاید. نمونه اش در سطح بالاتر رئال مادرید را می بینید بازی 2-0 باخته را برنده بیرون می آید. مثال های زیادی می شود زد. یادش بخیر.

شما بارسایی هستید؟

نه نه. من بیرون از ایران آرسنال بود که آرسنال هم نه دیگر، به خاطر مربی اش بود به خاطر اعتمادی که به جوانان می کرد، جوان را می آورد و با ارزشش می کرد و می فروخت، آرسن ونگر. آرسنال را برای آرسن ونگر دوست داشتم. الان هم دوست دارم ولی فقط همان پرسپولیس مانده است.

تیم شما هم با سردبیر رسانه طرفداری مشترک است.

خوب بود آخر هم بازی های خوبی برگزار می کرد، در اوج بارسلونا تنها تیمی که رقیب شان شد آرسنال بود یعنی آن حالتی که به سختی می توانستند آرسنال را ببرند ولی آخر سر کار خوبی نکردند با ونگر.

عکس بعدی که نشان تان می دهم پرسپولیس ملوان با پایان رافت.

آقا پایان. خاطره دارم بازیهای جام آزادگان فکر کنم سال آخرش، هنوز لیگ برتر نبود، اقا پایان اولین بازی ای که آمد برای منتخب گیلان بازی کند، بهمن صالح نیا به من گفت یکی را آورده ام شبیه خودت حالا نمی گویم چکارش کردم.

جذاب است به هرحال.

دقیقه 10 عوض شد. واقعیتش نمی خواستم دست خودش بود و از دستم در رفت.

چطور برخورد رخ داد؟

یک نوازش، ولی ماشالله بعد ها که هم بازی شدم با او، بچه بسیار متینی بود و دوست داشت پیشرفت کند. یک مقدار دیر به فوتبال معرفی شد ولی خیلی دوست داشت پیشرفت کند و آن انگیزه اش برای من خیلی جالب بود، در میان بچه هایی که بودند آقا پایان خیلی انگیزه داشت و میخواست سطح فوتبالش خیلی بیش از این ها پیشرفت کند. انشالله هرجا هست موفق باشد. همیشه هم با من اشتباه می گرفتند پایان را.

عکس بعدی بازی بهمن پرسپولیس، شما و احمدرضا عابدزاده.

ماشالله. احمد آقا هم خب از بازیکنان بزرگ مملکت هستند انشالله هرجا هستند سلامت باشند. خیلی زحمت کشید، احمدرضا خیلی سختی کشید. خیلی وقت است او را ندیده ام و انشالله هر جا هست بالا سر خانواده اش باشد، سرش سلامت باشد ماشالله بچه اش خیلی پیشرفت کرده و انشالله از این هم بیشتر شود و فیکس تیم ملی شود و افتخار آفرین باشد برای مملکتش.

انشالله همه بازیکنان تیم ملی مان موفق باشند. عکس بعدی که می خواهم نشان تان دهم مثل باقی عکس ها اسامی بزرگی در آن هست ولی عکس تلخی است، 1992 هیروشیما و سه بازی، حذف شدیم.

زمان استانکو است.

نه زمان علی پروین.

چون هیروشیما دو تا پشت هم بود یکی جام ملت ها بود یکی بازی های آسیایی. از آنجا ژاپن به فوتبال معرفی شد.

این جام ملت ها است.

بله.

اتفاق عجیبی که افتاد این بود سه بازی تیم ملی بدون تغییر وارد زمین شد.

خاطره تلخی است اجازه دهید نگویم.

البته مدت ها از آن گذشته.

بگذارید همین جا بسته بموند. با خیلی مشکلات رفتیم مثلا الان می گویند تیم ها نمی آیند بازی کنند، عادی است، زمان ما هم بوده و تیم های خارجی نمی آمدند بازی کنند، سر اوکراین و روسیه دیدیم و مثال هایش را همه می زنند، چطور اینجا عیب ندارد ولی با ما می خواهند بیایند مثلا ما با کشوری نمی خواهیم بازی کنیم، مشکل ایجاد می کنند ولی این ها برای خودشان قانون درست می کنند و قانونی است. آن زمان ما هم بود این مسئله، اردو می خواستیم برویم نمی گذاشتند و به آن کشور زنگ می زدند و اردو لغو می شد. بازی تدارکاتی داشتیم لغو می شد.

آن زمان بیشتر هم بود ولی اطلاع رسانی آن زمان به این شکل نبود.

بله خب نبود اما الان چون هی تکرار می شود باید اطلاع رسانی راحت تری کنند یا نمی دانم روابط عوض شود، بخواهی پای اصول بمانی هزینه دارد. اینجور نیست که مجانی بگذارند کاری کنی. شما کاسبی هم بخواهی راه بیندازی مغازه بغلی هم باشد حالا به نوع های مختلف ولی حیف شد، خیلی سالها یکباره فاصله زیادی افتاد تا این جا بیفتد که فوتبال اصول خاص خود را دارد و بازی تدارکاتی و اردوی تدارکاتی و شرایط بازیکنان در تیم هایشان، تمرین هایشان باید چطور باشد، الان خوشبختانه علم ورزش و فوتبال و بدنسازی همه چیز عوض شده به طور کل، زمانی ما تپه های داودیه یکی را کول می کردیم می بردیم بالا ده دفعه. یادش بخیر.

عکس بعدی جام جهانی ایران یوگوسلاوی شما با بازوبند کاپیتانی، بعد از علی پروین دومین بازیکن ایران که بازوبند کاپیتانی تیم ملی را در جام جهانی به بازو بسته است.

گفتید علی آقا این را بگویم. علی آقا برای من سلطان است، هنوز هم سلطان است یک خورده پیش مردم بودنش بهتر است. دوستش دارم و این را از ته دل می گویم، الان ناراحت هم شدم. علی آقا را از ته قلب دوستش دارم، آن موقع که پول نمی گرفتم هم برایش بازی کردم و یعنی سالی نبوده که من بیایم پرسپولیس و قهرمان نشود، چه از باشگاه های تهران چه بعد هر چه هم گفتند من امضا کرده ام و رفته ام. شما یک قرارداد بیاورید که دست خط من بوده و گفته ام انقدر پول می گیرم، یک دفعه نشده اینطور برای پرسپولیس ولی یک جاهایی توقع هایی از ایشان داشتم به خاطر اینکه ورزشی بود که بازش نمی کنم. من معذرت خواهی می کنم اگر ناراحتش کرده ام، سنم سنی نیست که قهر کنیم و این ها، علی آقا را دوستش دارم و انشالله ما را ببخشد. این را فقط جلوی دوربین شما گفتم، وقتی آدم با کسی کینه پیدا میکند اول خودش ناراحت می شود. این را برای بار اول گفتم و امیدوارم ببخشد ما را حالا نمی دانم به خاطر ناراحتی هایی است که آنور می کشم یا نه، انشالله ما را ببخشد.

نه کاملا از ته دل و صریح بود بخش اولش و بدون تعارف نظرتان  را گفتید و هم بخش دومش که سلام هم می گوییم ازاینجا به علی پروین.

خود علی آقا هم خیلی زحمت کشید و کسانی بود که از جنوب شهر آمد و کلی سختی و خیلی برای مردم سنگ تمام گذاشته و آنها هم دوران خودشان سختی داشتند، دارید می شنوید، دیگر، آنطور راحت نبوده، انشالله هرجا هستند سلامت باشند.

 


یک عکس دیگر هم از جام جهانی داریم چیزی که می گویم فقط ماشالله به این ابهت. مهاجم حریف جرات می کرد سمت شما بیاید؟

من زمانی که بازی می کردم، این حرف را با جواد نکونام که با هم تماس داریم می گویم. سال آخری که آمدم پاس بازی کردم شش ماه، اینها نیم فصل اول یک مساوی داشتند آمدیم نیم فصل دوم همه را زدیم حتی تیم قطری هم که رفتم، نه زبان عربی بلد بودم نه چیزی اما تیم از نهم جدول به چهارم آمد بعد آخر سر این عضله زیر دو قلوی پای من پاره شد و مسئولان باشگاه رفتار درستی با من نکردند ولی رفتم پیش رئیس باشگاه و گفتم پایم اینطور است و مرا فرستاد کمیته ملی المپیک شان در ورزشگاه خلیفه، یک دکتر هندی بود که فارسی بلد بود گفتم به او در عمر فوتبالی ام هیچوقت فرار نکرده ام و تا آخرش ایستاده ام، به هرحال با علم و اشاره و اینها کاری می کردیم تیم برود، فکر کنید در بازی های جام آسیایی که تایلند رفتیم با منصورخان پورحیدری که اول شدیم، از همان تیم 4 یا 5 نفر برای تیم ملی انتخاب شدند در حالی که قبل ازآن یک بازیکن ملی داشتند و مسن بود. این را همیشه به بازیکنان جوان گفته ام اگر می خواهید چیزی شوید باید تمرین کنید، تمرین اضافه کنید، این حرف را به جواد نکونام زدم که اگر بپرسید از او، خاطره اش همیشه یادش است و می گوید آقا نادر یادتان است چه به من گفتید؟ چون همان پاس از ته جدول آمد بالای جدول و همه بازی هایمان را بردیم بعد بچه ها هر کدام پیشرفت کردند، وضع پیشرفت فرق می کند کسی بخواهد بازیکن بگیرد از بالای جدول می گیرد اگر بخواهی ته جدول باشی همان ته جدول می مانی، نه کسی دنبالت می آید نه چیزی مگر اینکه بیایی وقت بگذاری. من وقتی که سه جلسه تمرین می کردم، هر روز بود. من هر روز صبح و بعد از ظهر تمرین می کردم شد صبح و بعد از ظهر و روزی سه بار، شاید بگویم این ده سال دوم فوتبال من که آخرش است، آقای پرویز کماسی خیلی برای من زحمت کشید. هفت صبح از خانه ام می دویدم تا ورزشگاه انقلاب و آقای کماسی من می رسیدم بود و تردمیل و این وسایل هم آمده بود و برای تست پزشکی و اینها، یک ساعت و نیم تمرین می کردم دوباره می دویدم تا خانه نه اینکه با ماشین بروم، می دویدم تا خانه، بعد ظهر می رفتم تمرین و بعدازظهر، یعنی بخواهی در صدر بمانی باید تمرین اضافه کنی و وقت بگذاری و برای مردمت ارزش قائل شوی اگر می خواهی برای خودت ارزش قائل شوی اول برای مردم قائل شوی که به تو احترام بگذارند اینطور نیست که شما قدمی برندارید و مردم احترام بگذارند، اینطور خیلی راحت از دید مردم کنار می روی. خداراشکر جزو کسانی بودم که همیشه احترام مردم را حفظ کردم و دوست داشتم با مردم باشم و جدا نشوم از آنها. انشالله خدا توفیق دهد و خدمتی کنم و به این فوتبال کمک کنم، می آیم و انشالله با این برنامه ها و قدم هایی که در فدراسیون برداشته شده برای شفافیت و اینکه دیدم مثلا میرشاد ماجدی از کسانی بوده که در فوتبال بوده و الان راس کار است و انشالله حالا یا خودش یا هرکس می آید از جنس فوتبال باشد همانطور که آقای سجادی به وزارت ورزش آمده، من می آمدم تمرین پاس قبل از سربازی ام فکر کنید آن موقع امیدها نبود، اوایل انقلاب، آقای سجادی دور زمین چمن، تقریبا چمن چون آن موقع چمن هایی مثل الان نبود، یک ساعت تمرین را قبل از ما شروع می کرد و ما تمرین مان تمام می شد و دوش می گرفتیم ایشان تازه دورهای آخرش بود اگر هم مقام آورد به خاطر آن سختی ها بود. همه به خاطر آن زحمت ها بود شاید بگویم یکی از کسانی بودند که الگویم بود برای سخت کار کردن همین آقای سجادی بود. انشالله بتوانند خدمت کنند به ورزش مملکت و کمک کنند تا روز به روز افتخار بیاورند بچه های برای مملکت.

امیدواریم همه کسانی که مسئولیت دارند در ورزش کشور، قصدشان خدمت باشد. عکس بعدی هم جام جهانی است بازی ایران و آمریکا. یکی از خاطره انگیز ترین بازی های تیم ملی.

یادش بخیر. خداراشکر، بچه ها باعث افتخار فوتبال مملکت شدند، در شرایط خودش سنگ تمام گذاشتند و شاید اگر میلیاردها دلار هزینه می کردیم انقدر تبلیغات نمی شد. بچه ها خیلی خوب کار کردند در آن بازی و خاطره ای که دارم، تونلی که داشتیم می آمدیم خیلی جالب بود. بچه های ما با لبخند و بگو بخند و تشویق کردند وارد زمین می شدیم این بنده خداها ایستاده بودند و قد و بالای ما را می دیدند. اصلا چیز عجیبی بود، نمی دانم چرا انقدر سکوت بود حالا این ابهت بچه ها بود، بزرگی شان بود، یک بازی به یاد ماندنی شد انشالله بتوانند در این دوره هم تکرار کنند چون لیاقتش را دارند. فقط با هم باشند و پشت هم باشند، ارزش این مردم را بدانند که در همه این سالها همه پشت هم بودند انشالله این بار هم ثابت کنند این اتحاد پشت بچه های فوتبال هم هست و همینجور که دور مقدماتی سنگ تمام گذاشتند در دور نهایی هم بازی با انگلیس هم می توانند اگر بخواهند، خودشان باید بخواهند نمی گویم معجزه شود، می دانم هزار و یک جور مشکلات در ورزش مان هست ولی ایرانی ها ثابت کرده اند مال روزهای بزرگ هستند، هرجا قرار باشد کاری انجام دهند انجام می دهند. همینجور که دور مقدماتی دیدید که اصلا سابقه نداشته و داشت آن اتفاق غمناک می افتاد که خیلی خوب جمعش کردند حالا به هر طریقی که بود از طریق بچه ها از تعویض مربی اتفاقاتی که متاسفانه در ورزشمان می بینیم در باشگاه های مان هم همینطور است مربی و مدیر عوض می شود در صورتی که هر کاری 3 4 5 سال باید پایه ریزی شود بعد شما جواب بگیری مگر می شود یک ماهه دو ماهه پایه ریزی سریع انجام دهی، انشالله شرایطی شود که باعث افتخار مملکت مان شود.

داریم می بینیم دیگر تیم های دیگر کمتر از 3-4 سال قرارداد نمی بندند ما فقط یک سال یک سال. کل تیم عوض می شود که به نیم فصل می رسیم.

الگویی که از آنور دارم من، بازیکنان آنجا هفتگی پول می گیرند حالا شما اینجا مثل کارمند ماهانه اش کنید، این یک پیشنهاد است. شما برحسب نوع تمرین کردنش، رفتارش، لباس پوشیدن و صحبت کردن و مصاحبه کردنش، رفتار در زمین، رفتار با تماشاچی، همه اینها انضباطی است و شما می توانید اینطور حقوقش را دهید ولی برگشت نخورد. شما وقتی دو ماه تمرین می کنید و حقوق بازیکن برگشت می خورد برمی گردید دو ماه قبل یعنی می شوی صفر دوباره و تمام چیزهایی که روحی و روانی آماده اش کردی بازیکن را برای مسابقه، یک دفعه هیچ می شود. بازیکن هم مشکلات خودش را دارد و می آید خودش را برای مسابقه آماده کند شما برمی گردانیدش آنجا بعد انتظار دارید نتیجه هم بگیرید. شکل تیم بهم می ریزد، هر جا که رفته ام در فوتبالم خداراشکر بازیکنانی که خط دفاع بوده اند همه به تیم ملی دعوت شده اند از نیروی زمینی بگیر تا پاس و بهمن و پلی اکلیل و سال آخر علی جانملکی بود که اردوی بازی های آسیایی تایلند که قهرمان شدیم دعوت شده بود. آن هم آمد. کمک کردم تا جایی که می شود، بچه ها هم گوش می کردند، خیلی ها بودند، رضا رضایی منش، محمد خاکپور، حیدری، خیلی ها آمدند، دوران خوبی بود خداراشکر انشالله بتوانیم خدمت گذار باشیم.

یک عکس دیگر هم هست از بازی ایران و آمریکا، شما و عابدزاده و آن جشن پیروزی بعد از بازی.

انشالله هر کس هر جایی خدمت می کند هر سال و تعداد سالی که خدمت می کند آخرش آن بالا رفتن پرچم است که برای مردم و کشورت خدمتی کنی. دیگر باقی اش ارزش ندارد چون بیش از یک وعده غذا نمی خورد آدم، یک ذره جا نمی خوابد. تهش همین است بتوانی از خودت اسم خوبی باقی بگذاری، خداراشکر خدا توفیق داد اینجا با همت بچه ها سرمربی فدراسیون همه، دلگرمی ای که مردم به ما انتقال دادند یک برنامه ای بود یادم نمی رود، خانواده ها را جمع کرده بودند و پخش مستقیم از تلویزیون بود از خانواده ها می پرسیدند از ما می پرسیدند، همه چیز دست به دست هم داد و این دلگرمی در همه چیز تاثیر گذار بود. خداراشکر توانستیم قدمی برداریم و آخرش همین است وچیزی دیگر نیست.

شادی مردم.

همان اسم می ماند و خاطره های خوبی که به جا می گذاری می ماند و انشالله همه بتوانند همین کار را کنند از بالا تا پایین فرقی نمی کند چه کسی باشید، هرجایی که هستی آخرش برافراشتن پرچم ایران مهم است نه چیز دیگر.

از آسیایی تایلند گفتید، از آن هم عکس داریم از جشن قهرمانی.

بانکوک. خدا بیامرزد منصورخان پورحیدری، حسین فرکی، ناصر خان نوآموز، صفایی فراهانی، مدتی که آمدند زحمت کشیدند، آقای مالکی ماشالله، باقی بچه ها هم همه هستند، این سال آخر من بود و برگشتم خداحافظی کردم. من بعد از همین عکس، یعنی قبل از عکس، یعنی برای جایگاه گریه ام گرفت. قبلش هم با دوستان مشورت کرده بودم و خداراشاکرم آخرش برای فوتبال من خیلی خوب شد، من در مقطعی خط خوردم از تیم ملی برای یک سال یک سال و نیم برای 98 بود هیچوقت هم مصاحبه نکردم که چرا خط خوردم و چه شد، رفتم پلی اکلیل که با اختلاف یک گل در لیگ برتر مانده بود سال بعد صدر جدول بود همان تیم با اضافه شدن من و فیروز خان کریمی. اینجا هم خداراشکر علی کریمی سال اولش بود و دفاع چپ گذاشته بودنش، علی کریمی به من گفت آقا نادر من دفاع بازی نکرده ام، گفتم کار دفاعی با من تو فقط هر چه توپ افتاد پشت سر من بزن برود، بعد هر کار دلت خواست برو و انجام بده، شد بهترین بازیکن آسیا. بچه ای که یک سال و نیم جلوترش در امیدها محرومیت به او خورد، بعد مقداری به خاطر جوانی اش تند بود علی ولی ماشالله خیلی پیشرفت کرد و آخرش به بهترین تیم دنیا حالا رئال مادرید است بایرن مونیخ است بارسلونا یا تیم انگلیسی بخواهیم مثال بزنیم منچستر زمان خودش یا چلسی بعد ها یا لیورپول الان، خلاصه به یک تیم بزرگ رفت و بازی کرد و باید بشوی فیکس تیم و بازی گردان آن تیم. خداراشکر.

شواین اشتایگر که کاپیتان تیم ملی آلمان شد هم نیمکت نشین او بود.

خاطره ای تلخ نه البته برایم خیلی جالب بود در همین بازی ها من 11 پاس گل دادم و هیچکس نگفت. یک پاس به عقب دادم و همه آن را گفتند یادش بخیر. جالب بود. عیب ندارد، آخرش خوب تمام شد، با بچه ها جلسه ای در اتاق گرفتیم با بزرگتر ها که جریان را جمعش کنیم مقداری مطلب و اینها برای منصورخان نوشتم و بچه ها خیلی ناراحت شدند، خود من هم گفتم که ما برای خودمان چیزی نمی خواهیم همانطور که سر جام جهانی یک سری بچه ها رفتند خارج از کشور شما هم بیایید این بازی ها را خوب تمام کنید و انشالله بروید. هم آقا جواد خیلی کمک کرد هم بزرگترهای تیم مثل علی دایی و اینها، خیلی کمک کردند، همه دست به دست هم دادند، بچه های دیگر هم خیلی جوان بودند برای آن بازی ها. نتیجه خوبی گرفتیم همینکه با افتخار طلای بازی ها را می گیری و افتخاری به افتخارات مملکت اضافه می کنی جای شکرش باقی است و انشالله این روند ادامه داشته باشد.

گفتید بعد از بازی ها خداحافظی کردید و این عکس آخر هم به همان مربوط است.

بله. اتفاقا صبح من فکر می کردم این بازوبند سر جام جهانی است و فکر کردم گمش کردم و امروز پیدایش کردم و الان یک دفعه این عکس را دیدم فکر کردم بازوبند را گم کرده ام چون قولش را به یکی از بچه های همان تیمی که در انگلستان تمرینش می دهم داده ام. بچه اش ماشالله استعداد خوبی دارد و به او قول داده ام که آنرا به او بدهم، گفت می شود آنرا به من بدهی خیلی دوست دارد و ماشالله هم قد و قواره ای هم فوتبالی خیلی خوب بازی می کند و الان هم 7-8 سالش است ولی مثل یک بچه 10-12 ساله بازی می کند.

قبل از اینکه آن بازوبند را بدهید بگذاریدش روی بازی خودتان و عکس بگیرید که ما کنار مصاحبه بگذاریم. یک عکس دیگر هم داشته باشید از آن.

عکس را می گیرم میفرستم برایتان حتما. منصورخان پورحیدری می گفت نکن گفتم منصورخان بس است، یعنی زورم می گرفت بازیکن بیاید و بردارد و ببرد توپ را، اصلا نمی توانستم به خودم بقبولانم، با خیلی افراد هم صحبت کردم با خبرنگاران و روزنامه نگاران، دوستان دیگر در فوتبال، قدیمی ها، شاید با 10-15 نفر صحبت کردم، قشنگش همین است دیگر، چه میخواستم دیگر، آخرفوتبال بود و بعضی ها می خواستند نباشم رفتم برگشتم همه فکر کردند تمام شده ام در سن 35-36 سالگی رفتم جام جهانی و کاپیتان تیم شدم و بعد رفتم قهرمان آسیا شدم، خداراشکر. برایم خیلی خوب شد حتی آخر فوتبالم رفتم سه ماه قطر بازی کردم و مبلغ خوبی گرفتم و خیلی به زندگی ام کمک شد چون ما اوایل فوتبال از هزار تا یک تومانی استفاده کردیم وهیچوقت هم اعتراض نمی کردیم و برایم جالب بود، الان که فکرش را می کنم. الان همین موضوع را برای دوستان تعریف می کنم تعجب می کنند، اصلا باورشان نمی شود.

بعد تازه آن مبلغ را بدهند یا ندهند.

بعد فکر کنید می رفتیم مقام هم می آوردیم. انشالله که هرکس می آید در این ورزش قصدش پول نباشد اول بیاید افتخار بیاورد بعد خود به خود اینها می آید کنارش، وقتی بخواهی بزرگ باشی و بزرگ فکر کنی، پول و مسکن و راحتی خانواده خود به خود می آید بغلش ولی قرار باشد کاری نکنی و فقط چشمت دنبال پول باشد نه فوتبال را بازی می کنی نه افتخاری برای مملکت می آوری رفتار مردم هم بهم می خورد. انشالله همه دنبال این باشند که اول آن پرچم را بالا ببرند.

این تصویر آخر است، یک وقفه کوتاه داریم و بخش دومی خاطره بازی آن پیراهن های خاطره انگیز است.