خاطره بازی با مسافران و غایبان جام های جهانی برنامه ای است از مهدی حدادپور که به مناسبت حضور ایران در جام جهانی تقدیم شما می شود. میهمان اولین برنامه خاطره بازی، جواد الله وردی است که گفتگوی او با مهدی حدادپور را در دو قسمت می بینید و می خوانید...

در قسمت اول از برنامه خاطره بازی از 1978 تا 2022 با مسافران و غایبان جام های جهانی، جواد الله وردی مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت.

به گزارش طرفداری، جواد الله وردی جزو پیشکسوتان خوش صحبت و البته با سواد فوتبال ایران است که یک بار دیگر میهمان رسانه طرفداری شد. این بار بهانه حضور جواد الله وردی، ساخت برنامه خاطره بازی با مسافران و غایبان جام های جهانی بود.

این برنامه را مهدی حدادپور در استودیو رسانه طرفداری ساخته است...

 

به نام خدا، تاریخ جام جهانی را به روایت ایرانی ها مرور می کنیم. ستاره هایی از فوتبال ایران که در جام جهانی حضور داشتند؛ خاطرات متعددی دارند که به درد فوتبال امروز ما می خورد. درخدمت جواد الله وردی هستیم، از مردانی که در سال 1978 به جام جهانی رفت و قبل از آن در المپیک 1972 مونیخ حضور داشت. آقا جواد از خودتان بگویید.

عرض ادب و سلام دارم و تشکر ویژه ای می کنم از رسانه محترم طرفداری که این فرصت را به من دادند تا به عنوان یک ملی پوش قدیمی در خدمت شما عزیزان باشم. بزرگ ترین آرزوی یک فوتبالیست حضور در جام جهانی است که نصیب من هم شد تا در جام جهانی آرژانتین که برای اولین بار تیم ملی ما در این مسابقات حاضر بود، یک بازی در تیم ملی انجام بدهم اما مساله مهم حضور در جام جهانی برای اولین بار بود.

فوتبال یک موهبت الهی است 

لازم به ذکر است من در المپیک مونیخ در سال 1972 حاضر بودم، سن و سالی هم نداشتم. کاپیتان تیم مل جوانان در تایلند بودم. کاپیتان تیم ملی دانشجویان در اروگوئه هم بودم، در تیم امید و ارتش بازی می کردم و در تیم های باشگاهی مثل برق، استقلال، پرسپولیس و پاس حضور داشتم. مسابقات جام جهانی برای من دارای خاطرات زیادی بود. مساله مهم این است که فوتبال به عنوان محبوب ترین و پرطرفدار ترین رشته ورزشی در دنیا حرف به خصوصی برای خودش داشته و دارد. اگر باور کنیم به گوشه ای از آمار از هر سه نفر جمعیت 8 میلیارد نفری دنیا، یک نفر فوتبال را دوست دارد. از هر 6 نفر جمعیت دنیا، یک نفر پای خودش را به توپ می زند. در این بازارهای راکد و بین المللی دنیا، 500 تا 600 میلیون نفر شب ها نان به خانه شان می برند و فوتبال به نظر من یک موهبت الهی است که تعریفی هم ندارد. کسی نمی تواند فوتبال را تعریف کند. فوتبال یک بازی قدرتی، سرعتی، تکنیکی و تاکتیکی است، یک ورزش غیر استاندارد و غیر قابل پیش بینی است و یک ورزش فرا مغزی است، کدام یک از این ها است؟ همه این ها است. بنابراین حضور در جام جهانی در میان بهترین های فوتبال دنیا می تواند یک افتخار بزرگ برای هر فوتبالیستی باشد.

در ارتفاع 10 هزار پایی گل کوچیک بازی می کردیم!

یقینا حضور ما در جام جهانی آرژانتین برای اولین بار دور از جان بقیه عزیزان و اگر به آن ها بر نخورد، ما اولین موش های آزمایشگاهی بودیم که به این فستیوال رفتیم. برای دیدن عظمت جام جهانی آدم باید خودش آن جا حاضر باشد و ما به عنوان یک فوتبالیست آنجا بودیم. جوری که ما را تر و خشک می کردند، جوری که از ما مواظبت می کردند، جوری که امکانات در اختیار ما می گذاشتند با یک توریست کاملا فرق می کرد. قبل از این بازی ها ما با تیم فرانسه در خود فرانسه بازی کردیم. ما بازی های تدارکاتی داشتیم. خیلی از مسائل برای ما جالب و قشنگ بود. ما با یک هواپیمای 747 نیروی هوایی رفتیم، به اندازه بازیکن ها صندلی بود و باقی صندلی ها را برداشته بودند و می توانستیم به راحتی در هواپیما گل کوچیک بازی کنیم به طور مثال در ارتفاع 10 هزار پا. ما را با جلال و جبروتی تا آرژانتین بردند ولی ما خاطرات زیادی از آن حضور داریم. یادم است اولین بازی رزرو بودم و رفتم دم رختکن تیم هلند، بازی اول ما با هلند بود که در نهایت 3 بر 0 باختیم. هلند بازیکنانی بزرگی مثل رودی کرول، رنسن برینگ و ...

آن ها یازده نفر به عنوان ماساژور داشتند، ما با ممد بوقی آمده بودیم 

من دیدم 11 بازیکن روی تخت ها خوابیده اند و 11 نفر هم آن ها را ماساژ می دهند؛ تعجب کردم! مگر آن ها 11 ماساژور با خود آورده اند؟ ماساژور تیم ما ممد بوقی بود، اصلا کلاس یا دوره ماساژ رفته بود؟ یا مثلا اوس نعمت سر آشپز ما بود یا همان مسئول تغذیه، خورشت قیمه، خورشت قورمه، کباب برگ، کوبیده و جوجه. غذای تیم ملی هلند با مکمل های عجیب و غریب بود. ما با این مسائل بیگانه بودیم. 

حضور ما در فرودگاه با یک مراسم دل انگیز و قشنگ همراه شد و ما را تا هتل بردند. شب ها مامورهای امنیتی در بالای پشت بام مستقر و مواظب ما بودند.

 حشمت مهاجرانی مجبور شد به من بازی بدهد

بازی دوم بازی با اسکاتلند بود و با نتیجه 1-1 به پایان رسید. در آن بازی من جزو تیم نبودم و بین تماشاگر ها نشسته بودم. خدا ممد بوقی را بیامرزد، یک شیپور داشت و 6 تا بوق به آن آویزان بود، از یک لوله آن ها را جوش داده بود. یک بوق می زد، 6 تای آن ها به صدا در می آمد. یک سری گفت ایران ایران و دید کسی تحولیش نمی گیرد و این شعار ایران ایران را جواب نمی دهند، رفت وسط آرژانتینی ها نشست و ما با اسکاتلند بازی داشتیم. بعد می گفت آرژانتینا آرژانتینا، وسط آرژانتین گفتن ها یک ایران می گفت و همه با او همراه می شدند. بعد ما فهمیدیم او در کار خودش خبره است.

خدا ایرج دانایی فرد را بیامرزد، در آن بازی آرچی گمیل یک بازیکن بزرگ بود. حشمت مهاجرانی گفته بود ایرج، آرچی گمیل را بگیرد تا زیاد نفوذ نکند چون وینگر راست قدرتمندی بود. خدا شاهد است بعد 15 دقیقه آرچی گمیل ایرج دانایی فرد را گرفته بود که ایرج نفوذ نکند. ایرج در آن بازی یک گل هم زد و به نظر من ستاره زمین بود. این بازی دوم ما بود.

بازی سوم ما آندرانیک اسکندریان دوست خوب من و بازیکن بزرگ تیم ملی ما دو اخطاره شده بود و دیگر حشمت مهاجرانی چاره ای نداشت جز اینکه من را بازی بدهد وگرنه در جام جهانی به من بازی نمی رسید. بازی سوم با پرو بود که در نهایت 4 بر یک باختیم. این ها تجربیاتی بود برابر تیم های بزرگی که هیچ وقت برای ما میسر نبود با آن ها بازی کنیم. هلند خودش یک معماست. آکادمی آژاکس آمستردام یک معماست. آکادمی است که حداقل 10 دپارتمان روانشناسی، آسیب شناسی، بازاریابی و چیزهای دیگری که به عقل ما نمی رسد داشتند.

جوان های امروزی با جوان های زمان ما زمین تا آسمان فرق دارند. شما الان داخل گوگل، گروه زد جنریشن (Z generation) را بزن. این گروه چه موجوداتی هستند؟ موجوداتی هستند که با کامپیوتر بزرگ شدند، با لپ تاب بزرگ شده اند، با تلفن های هوشمند بزرگ شده اند و دنیا در آینده نزدیک دست این ها است و این ها دارای خلقیات و خواسته های عجیب و غریبی هستند و با مایی که بچه های زمان ماشین دودی هستیم از زمین تا آسمان فرق دارد و اصلا قابل مقایسه نیست. من خودم را با این بچه مقایسه نمی کنم ولی به عنوان یک آدم 70 ساله سعی می کنم آن ها را درک کنم. اگر می خواهم مربی یک آکادمی فوتبال شوم اول باید این بچه ها را بشناسم.

آرژانتینی ها ژنتیکی فوتبالیست هستند

الان VAR آمده است. داور اشتباه انجام می دهد، می رود تلویزیون را نگاه می کند و اشتباهش را برطرف می کند. کمک داور آورده اند کامپیوتری و آدم آهنی است. استیون هاوکینگ می گفت، همان دانشمندی را می گویم که روی ویلچر زندگی می کرد: سال 2030 - 2040 همه زندگی می شود آدم آهنی.

ما با این آدم آهنی ها چگونه زندگی کنیم؟ چگونه رفتار کنیم؟ مثلا تیم فوتبال آدم آهنی ها با آدم های واقعی بازی کند. دلم می خواهد از این چیز ها سردر بیاورم.

جام جهانی برای ما در 44 سال پیش دارای ویژگی های خاص خودش بود. یادم نمی رود در اتوبوس نشسته بودیم و می خواستیم از تمرین برگردیم. یک بچه 13-14 سال آمد یک چوب کوچک را با پا بالا آورد و با آن 50 تا روپایی زد. من دیدم آرژانتینی ها ژنتیکی فوتبالیست هستند که از آن ها مارادونا و مسی در می آید. همه آن ها هم قدشان پایین تر از 1.70 بود. این ها ثابت کردند در فوتبال قد و قواره مهم نیست. مارادونا تنها بازیکنی است که 4 دقیقه و 20 ثانیه مالکیت توپ داشته و هیچ کس مثل او نبوده است. یعنی باید 86 دقیقه دوندگی داشته باشی، مارادونا 4 دقیقه و 20 ثانیه مالکیت داشته است. مسی پس از اولین دریبل و دومین دریبل مغزش کار نمی کند، همه را بدون اینکه فکر کند دریبل می زند. این ها به کجای فوتبال رسیده اند و ما باید از آن ها چه چیز هایی یاد بگیریم. این ها را در کدام مدرسه با ما یاد داده اند؟ کجا به ما آموزش داده اند؟ 

 بعد از رفتن به جام جهانی مطالعه خود را بیشتر کردم

رفتن به جام جهانی انگیزه ای شد برای من تا مطالعاتم را بیشتر کنم و باورم شود اگر جام جهانی رفته ام، حداقل در اندازه جام جهانی بتوانم صحبت کنم، راجع به قشنگی هایش بتوانم صحبت کنم، راجع به عظمت آن بتوانم صحبت کنم. المپیک هر 4 سال یک بار با 50- 60 رشته برگزار می شود اما فوتبال یک رشته است و هر 4 سال یک بار وسط میدان می آید و همه هوادار ها و رسانه های فوتبال از المپیک بیشتر است. چگونه بدین شکل است؟

باید این موضوع را بررسی کرد و باید دقیق شد و دید چگونه است که یک ورزش به اندازه همه ورزش ها خاطر خواه دارد. این برای من به عنوان یک فوتبالیست، به عنوان یک نفر که عشق به فوتبال داشته ام، به عنوان کسی که دلم می خواست با پیراهن تیم ملی کشورم در بزرگ ترین سرمونی (جشن) فوتبالی دنیا حاضر باشم، مهم است.

من به عنوان یک ایرانی دلم خوش بود که همه دنیا اسم ایران و ایرانی را می شنوند. خدا پرویز دهداری را بیامرزد. تیم ملی ما را به میناب می برد و این گفته رضا وطنخواه دستیار ایشان است. وطنخواه از ایشان پرسید چرا تیم را برده اید میناب وقتی مکان های دیگری وجود دارد؟ آقای وطنخواه گفتند این ها باید تیم ما را ببینند، این ها باید تیم ملی ما را حفظ کنند. قربان آن بچه دهاتی که می رود روی تپه می نشیند و پرچم ایران را تکان می دهد، من به عشق آن بچه به اینجا می آیم. پرچم تکان دادن آن بچه برای من خیلی ارزش دارد. این موضوعات را هر کسی حس نمی کند. امثال مرحوم دهداری این چیز ها را می فهمیدند و به فکر جوان ها بودند.

من به چه دردی می خورم؟ دنیا برای جوان ها است

دنیا برای جوان ها است. الان من به چه درد می خورم؟ دنیا برای جوان ها است. راه را برای جوان ها باید باز کرد. مربی یک آکادمی اول از هر چیزی باید آن بچه را بشناسد. بچه چه جور موجودی است؟ یک نونهال چه موجودی است؟ در آکادمی های بزرگ دنیا و از نظر کمیته فنی فیفا 6 تا 8 ساله ها یک گروه هستند. سن شروع فوتبال 6 سالگی است. 6 تا 8 سال یک گروه است. 8 تا 10، 10 تا 12، 12 تا 14، 14 تا 16، 16 تا 18 هر کدام یک گروه هستند. 18 به بعد دیگر شما با یک گلادیاتور طرف هستید، هر تمرینی می خواهید به او بدهید. بگذارید رشد طولی استخوان هایش را کرده باشد، بگذارید طاقت  و شادابی های لازم را داشته باشد.

اگر بلد نیستیم از فوتبال پول دربیاوریم، مقصر خودمان هستیم

در آکادمی آژاکس با بچه های 10-12 ساله قرارداد می بندند. مدرسه آن ها نزدیک به آکادمی است و برای مادر و پدر آن ها یک خانه می گیرند. 3-4 سال خرج آن ها را می دهند و اگر 4-5 میلیون دلار هم شد برای آن ها هزینه می کنند. در سن 15-16 سالگی او را 2 میلیون دلار بیشتر می فروشند، 30 نفر از این بازیکن ها را پرورش دهند، 60 میلیون دلار درآمد کسب می کنند. آن ها از فوتبال کاسبی می کنند. فوتبال لیاقت این را دارد که از خودش پول در بیاورد. اگر ما بلد نیستیم مقصر خودمان هستیم ولی فوتبال خودش بلد است. اینجا شما پول بدهید تا باشگاه را بگردانیم، اینکار را همه می توانند انجام دهند و برای همین است که ما ازباقی کشور ها عقب هستیم.

ترکیه به اروپا 400 میلیارد بدهکار بود. اروپایی ها نشستند فکر کردند و برای ترکیه کارخانه درست کردند. در همان سال اول ترکیه ای ها 50 میلیون دلار از فوتبال درآمد کسب کردند. باید پول بریزیم که بتوانیم برداریم نه اینکه پول بی حساب بریزیم. پول بی حساب بریزیم که فایده ای ندارد. 

من آمدم اینجا تا در خصوص جام جهانی صحبت کنم اما به مسائل دیگر رسیدیم. عذر خواهی می کنم.

من در شبکه 2، 5 سال مجری تلوزیون بودم. 5 سال زمان بسیار زیادی است. من نه کلاس گویندگی رفتم و نه کلاس مجری گری اما آن جا دوام آوردم. به عنوان یک فوتبالی به نظر خودم می توانم حرف های معقول و منطقی بزنم. حرف هایی بزنم که به درد نونهال ها، نوجوانان و جوانان بخورد. کاش صدای من را ضبط کنید و برای بچه های خودتان، برای جوان ها، برای نونهالان پخش کنید. باید برای جوان ها ارزش قائل باشیم، دنیا برای جوان ها است. دلم می خواهد مثل 20 ساله ها لباس بپوشم، موهایم را آلاگارسون کنم، ادکلن به خودم بزنم، جوان باشم و جوان فکر کنم. این جنازه را مثل جوان ها ببرم و بیاورم. 4 تا مینیسک دادم، 2 تا برای استقلال و 2 تا برای پرسپولیس. 2 دفعه دندانم شکسته، 2 دفعه دنده ام شکسته، 2 دفعه دستم شکسته است. شب اول قبر نکیر و منکر از من چه می خواهند؟ حالشان از من بهم می خورد که این چه جنازه ای است که امشب آورده اند. همه این ها به عشق فوتبال بود. فوتبال را خیلی دوست دارم، هنوز هم فوتبال را دوست دارم. هنوز هم وقتی بازی تیم های خوب را می بینم یاد می گیرم.

یک دوست خبرنگار دارم که می گوید: جواد آقا از مسائل فوتبال خودمان چه بگوییم؟ انقدر که لوس هست. به او گفتم به قشنگی هایش فکر کن. گفت مگر قشنگی دارد؟ گفتم اگر فوتبال ما ندارد، فوتبال آنور آب دارد

بروید ببینید در مغز یورگن کلوپ چه می گذرد

برو در مغز یورگن کلوپ و ببین در مغز او چه می گذرد. زیبایی ها را ببین. 9 بازیکن فیکس خودش را گذاشته روی نیمکت، 9 بازیکن نیمکت نشین را آورده داخل زمین و در نهایت آن بازی را 3 بر 2 برده است. از کلوپ پرسیدند این چه کاری بود؟ گفت من تصمیم گیرنده بودم اما بازیکن ها نمایش را اجرا کردند. من وقتی این بازیکن ها را دارم انگار 5 ماشین فراری در گاراژ خانه خودم دارم.

این صحبت خودش یک قشنگی است. یا به طور مثال پپ گواردیولا در یک بازی 2 بر 0 عقب بود اما 3 بر 2 آن بازی را برد. از او پرسیدند چه شد که آن بازی را بردی؟ گفت من رفتم از رئالی ها پرسیدم و آن ها به من کمک کردند. شما این حرف ها را باور می کنید؟ مساله مهم این است این روزها علم صحبت می کند، من صحبت نمی کنم. الکترون های شعور آدمیزاد می تواند تا کائنات برود و جواب بگیرد. باید از نابغه ها و الگو ها یاد بگیریم. چرا روی مربی های جوانمان سرمایه گذاری نمی کنیم؟ 

کارلو آنچلوتی در سن 63 سالگی در یوفا دانش افزایی باید کند و برود یاد بگیرد و آپدیت شود. فوتبال آنچلوتی قدیمی است. فوتبال زد جنریشن چیز دیگری است. من قدیمی هستم و انگشتم سواد ندارد. دیجیتال یعنی انگشت با عدد. انگشت و عدد من با سواد نیست. دانشگاه رفتیم و در آن را بستند و دیگر من با سواد نشدم. خودم به دنبال یک سری اطلاعات رفتم و آن هم فقط در مورد فوتبال، در رابطه با چیزهای دیگر نه. من هر چیزی را که به درد فوتبال بخورد مطالعه می کنم اگر به درد فوتبال نخورد کاری با آن ندارم.

از خاطرات جام جهانی به کجا رسیدیم. بعد از خانواده ام عشق من جوان ها هستند. جوان هایی که عاشق فوتبال هستند. من خودم با این عشق در ناصر خسرو بزرگ شدم. تهران 4 منطقه داشت و جای دیگری نداشت. مثل الان نبود که طرف قزوین کار کند و تهران بخوابد. داخل جوب های ناصر خسرو انقدر آب شفاف بود که در آن شنا می کردیم و کچل هم شدیم.

پایان بخش اول

بخش دوم امشب تقدیم تان می شود...