سری جدید برنامه بدون تعارف، بدون سانسور از امروز با حضور یک میهمان ویژه تقدیم تان شد...

پایان رافت مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت.

به گزارش طرفداری، سری جدید برنامه بدون تعارف، بدون سانسور از امروز استارت خورد و یک میهمان ویژه داشت؛ پایان رافت، بازیکن سابق باشگاه های پرسپولیس و ملوان که چند سالی است به کار سرمربیگری مشغول است.

پایان رافت که مقابل حسین باقرشاهی قرار گرفته بود، صحبت های بی پرده و جذابی را درباره مسائل مختلف بیان کرد که قرار است این گفتگو در سه بخش تقدیم شما مخاطبان همیشگی رسانه طرفداری شود.

در بخش اول پایان رافت درباره حضورش در خوی و کمک به مردم، بحث شرط بندی در فوتبال و وضعیت این روزهای خودش صحبت کرده است.

دعوت می کنیم بخش اول را حتما تماشا کنید...

 

سلام عرض می کنم خدمت شما مخاطبین عزیز رسانه طرفداری. خوش آمدید به استودیوی رسانه طرفداری، امروز می خواهیم سری جدید برنامه بدون تعارف، بدون سانسور را شروع کنیم آن هم با چه میهمانی، میهمانی که حرف های زیادی برای گفتن دارد، پایان رافت.

سلام و عرض ادب دارم خدمت شما و همکارانتان. در خدمت هستم.

چه تناقض جالبی، شروع برنامه ما با پایان است. آن هم چه پایانی، پایانی که در دوران بازی اش خلاف فامیلی اش، گذشت نداشت.

چرا، فوتبال ورزشی است که همه چی در آن هست، خشونت، دعوا هست. مهربانی حتی و می شود گفت همه چیز در فوتبال هست و زمان ما این اتفاق می افتاد و خیلی جاها آن دوستی و روش پهلوانی را داشتیم حالا بعضی مواقع یکسری تنش هایی در فوتبال وجود دارد و این هم مزه فوتبال است.

این روزها مشغول به چه کاری هستید.

یک فوتبالیست بعد از اینکه فوتبالش تمام می شود ، اگر پشتکار داشته باشد می رود دنبال کار مربیگری و ادامه می دهد و من هم پس از فوتبالم و خداحافظی از آن، دنبال مربیگری رفتم و توانستم مدارک مربیگری را بگیرم و بعدش هم فرصتی پیش آمد و با چند تیم کار کردیم از جمله داماش ایرانیان بودم با امیرحسین پیروانی و بعدش سرمربی جوانان پرسپولیس و در امیدهای پرسپولیس بودم، بعد از آن باحمید استیلی رفتیم ملوان و دستیار ایشان بودم و سال 97-98 بود که آستارا رفتم و سرمربی بودم و پارسال هم آنجا بودم، امسال پیشنهاداتی داشتم ولی گفتم یک سال کار نمی کنم به خاطر مشغله کاری و خانوادگی که مهمتر بود، فوتبال همیشه هست و انشالله ببینم فرصت باشد و شرایط خوبی باشد تصمیم میگیرم که کار کنم یا نه. چون اگر ما در فوتبال کار نکنیم نمی شود، انقدراز بچگی به فوتبال علاقه شدید داشتم در شهر آستارا و هنوز هم می شود گفت که آن شور و علاقه در من هست و ادامه دارد تا ببینیم خدا چه می خواهد.

امیدوارم ما هم زودتر شما را در عرصه مربیگری ببینیم حالا قبل از اینکه سراغ بحث های اصلی مصاحبه برویم، اگر موافق باشید چند سوال بپرسم و می خواهم بدون سانسور و تعارف همانطور که اسم این برنامه است به آنها پاسخ دهید. همانطور که گفتید سالها در لیگ یک مربیگری کردید، این قضیه که می گویند شرطبندی در لیگ یک وجود دارد درست هست یا خیر؟

شرطبندی در کل دنیا هست نه تنها لیگ یک و دو و برتر کشورمان، در کل فوتبال دنیا در همان انگلیس تبلیغات گسترده ای انجام می دهند آنجا قوانین رعایت می شود ولی با توجه به فوتبالی که ما داریم کمبود ظرفیت هایی که داریم و کمبود زیرساخت هایی که داریم، خیلی ها می آیند به فوتبال که خودشان را نشان دهند طرف پول دارد و شهرت ندارد و دوست دارد از آن پولش استفاده کند و به فوتبال برود، شما می دانید فوتبال قضیه اش با تمام رشته های ورزشی فرق دارد و به نوعی خیلی راحت می آیند و در فوتبال با عقبه و مدیریت هایی که ندارند می روند تیمداری می کنند و می روند وارد مسیری می شوند که شاید خودشان هم نفهمند و بعد می گویند راهمان اشتباه بوده و می روند با کسانی ارتباط برقرار می کنند که آخر سر خودشان لطمه  می بینند و چرا نیست؟ هست، در همه دنیا هست در ایران هم هست شاید پنهان شده و خیلی ها دوست ندارند این اتفاق بیفتد و صحبت شود در این مورد ولی تا جایی که من در فوتبال ایران بوده ام، تا بحال کسی جرات این را نداشته سمتم بیاید و درخواست کند چون خصوصیت اخلاقی ام را می دانند و شاید یک بازیکن، دیگر من در فکر و ساق پای بازیکن نیستم با توجه به مشغله و زندگی ای که دارد و پول هایی که نمی گیرند و قرارداد می بندند و سه چهار ماه پول نمی گیرند، طرف زن و بچه دارد و خب قطعا وقتی می بینید پیشنهادی می شود حداقل آن کاری که نباید شود به نوعی تسلیم می شود و این کار انجام می شود شاید بعدها هم بفهمد کار اشتباهی کرده ولی خب یک بار شما اشتباه کنید، ادامه پیدا می کند.

شما گفتید شرط بندها جرات نکرده اند سراغ شما و تیم و بازیکنان تان بیایند. تا حالا موردی بوده شما به آن شک کنید؟ مثلا به بازیکن و تیم تان پیشنهادی داده باشند و بازیکن شما قبول کرده باشد.

مثلا بازی می خواست شروع شود خیلی ها می آمدند و مثلا می گفتند مواظب فلانی باش و من همان فلانی را عین خودم می دانستم و می گفتم من در زمان بازیگری ام زمان ما چنین حرفهایی نبود یک نسل بعد از ما هم نبود ولی تازگی ها این اتفاق در فوتبال ایران افتاده به خاطر پولهایی که زیاد رد و بدل می شود و هیچ منصبی هم نیست که از اینا بازپرس باشد و خیلیها آلوده شده اند و وقتی من قرار است سرمربی تیمی باشم، اتمام حجتم را با کل بازیکنان انجام می دهم و خودشان هم می دانند و کسی جرات کم کاری را ندارد. با این حال فوتبال است و طرف پنالتی را نمی تواند بزند، من خودم هم پنالتی از دست داده و همنطور کسانی دیگر، بهترین بازیکنان دنیا هم پنالتی خراب میکنند و اگر من بگویم چرا فلانی پنالتی را گل نکرد حتما شرطبندی بوده، نه این دلیل قانع کننده ای نیست و همیشه من جایی کار کرده ام که سلامت و سالم بوده و اینکه این اتفاقات شاید بعدها بیفتد، گذشته ها افتاده و بعدها افتاده و الان هم می افتد، دیگر کار یک نفر و دو نفر نیست و تصمیمی کلی است و دنبال این نباشند که انگشت شمار باشد بازیکن و بروند دنبالش و بگویند این خوب نیست و اولش باید این قضیه به نوعی در باشگاه مدیریت و حل شود. بازیکن بتواند تعهدش نسبت به باشگاه را انجام دهد و باشگاه هم نسبت به بازیکن تعهداتی دارد به هرحال اگر انجام نشود به مشکل برمی خورند و امیدوارم صحبتی در خصوص این موضوع در فوتبال ما نباشد چون فوتبال ما انقدر بازیکن خوب دارد ولی متاسفانه بعضی مسائل رخ می دهد که همیشه آدمهایی که شیطان هستند دور و بر فوتبال زیادند و این شیطان ها نباشند هم فوتبال زیبا می شود هم زندگی در دنیا ایده آل جلو می رود.

یکی دیگر از بحثهایی که در لیگ یک مطرح می شود، تبانی است. می گویند برخی تیم ها در لیگ یک، امتیازفروشی می کنند. این مسئله را تایید می کنید؟

یعنی چطور امتیاز می فروشند؟

مثلا تبانی می کنند با تیم مقابل و در یک بازی وا می دهند.

می شود، در فوتبال همه چیز امکان دارد چرا که نه خصوصا در سطح پایین تر. همه اش پول است و پول که باشد و مدیریت خوبی نشود این اتفاق می افتد.

برسیم به شهرداری آستارا. شما با دستان خالی تیم شهرتان را گرفتید و تا یک قدمی صعود هم بالا اوردید ولی به ناگهان چه بلایی سر آن تیم آمد.

آن زمان تیم از لیگ دو به لیگ یک آمده بود و من تیم شهرم بود و خیلی حمایت می کردم ولی در مقطعی با سرمربی سابق به مشکل برخوردند و دنبال من آمدند. چون آستارا شهر من است احساس دین کردیم و گفتیم برویم خدمتی برای شهر انجام دهیم و نیت ما خیر بود و کارهای بزرگ و با توجه به شناختی که از شهرم داشتم، خب شهر مرزی است و سه گمرک دارد و از لحاظ درآمدی خیلی خوب است ولی متاسفانه رفتیم، یک ماه، دو ماه، سه ماه، پنج ماه، بودند که پول تزریق می کردند به باشگاه ولی کفاف نمی کرد، تیم اسمش شهرداری است ولی شهرداری آستارا هیچ امکاناتی نمی داد و ما عید تا عید، فکر می کنم سال 99 بود، قهرمان نیم فصل شدیم که کسی باور نمی کرد ولی پول تزریق نشد و آن مقداری پولی که اول می دادند هم حتی تزریق نشد و خیلی مسائل دیگر، حالا چون تیم شهرم است نمی توانم خیلی مسائل را بگویم چون مردم آستارا شاید دوست نداشته باشند در رابطه با شهرشان اینها را بگویم ولی بعضی چیزها واقعیت است و انسان باید بگوید. می شود گفت کسی جلو نیامد و من انتظار داشتم وقتی پایان رافت می آید جلو، مردم دوستش داشتند البته و حمایت می کردند و شور و شوق زیادی در آستارا بود و انقدر شوق بود در مردم استان که حد نداشت و این جایگاهی بود که آستارا با بچه هایی که داشتم و بازیکنان و کمیته فنی ومربیان، همه زحمت کشیدیم و جایگاه خوبی برای آستارا ترسیم کردیم ولی متاسفانه دیدیم هیچ اقدامی برای نمی شود برای اینکه ادامه دار باشد، تصور کنید که شما در آستارا همه امکانات را دارید می خواهید بروید بندرعباس ولی در یزد همه آذوقه و بنزین تمام می شود، بقیه راه را باید چکار کنید، خب باید پول داشته باشید که آذوقه بخرید، بنزین بزنید و خودتان را برسانید آنجا، دیدم دیگر نیست چیزی و گفتم شما ندهید من می روم چون آسیبش به شهر، تیم و من می رسید. بعد از اینکه ما هم رفتیم، رفتند دنبال مربیان دیگر و وقتی برنامه و پول نباشد نیم فصل دوم می شوید پانزدهم و صدرنشین جدول تحویل دادیم و پانزدهم تحویل گرفتیم. سال گذشته هم همین اتفاق افتاد و ما رفتیم تیم ها را دوباره گفتند اشتباه کردیم و دوباره سال بعدش رفتیم و دوباره آن اتفاق افتاد، شب عیدی تیم را رساندیم پنجم و ششم میانگین گل و دوباره همان اتفاق  افتاد. الانم همان است و گفتند ولی دیگر ما نرفتیم و گفتیم دو بار آمدیم دیگر بس است و این قضیه در حال تکرار است و فکر می کنم در آستارا مردم دوست دارند برای مسئولین، حرفا می گویند ولی حرف با عمل خیلی فرق می کند، متاسفانه این اتفاق افتاد و حالا هم شرایط خوبی ندارند.

آستارا بدون تعصب پتانسیل این را دارد یک تیم در لیگ برتر داشته باشد؟

خیر اصلا ندارد. به هیچ عنوان.

صحبت از آستارا شد، یک شهر شمالی که آذری زبان های عزیز حضور دارند. اخیرا در خوی زلزله آمد و شما جزو اولین نفراتی بودید که رفتید و کمک کردید به مردم. اگر موافق باشید یک فیلم کوتاه هم ببینیم که شما کنار حمید استیلی حضور دارید. شرایط در خوی چطور بود؟

شرایط که این را بگویم ورزشی ها و هنرمندان و قشرهای مختلف کشورمان، مردم خوب کشورمان فرق نمی کند آذری باشند، ترک وکورد و فارس، وقتی چنین اتفاقی می افتد همه ناراحتند و من هم با حمید خان صحبتی داشتیم و ایشان با دوستان شان، یک هماهنگی صورت گرفت و رفتیم، علیرضا اکبرپور هم از تبریز آمد چون اسکان ما هم آنجا بود، به اتفاق با دوستان رفتیم وچیزهای ناقابلی بردیم و هدف ما هم حضور فیزیکی پیش مردم بود که آذری زبان بودند و به زبان آذری هم با آنها صحبت می کردیم، خب مشکلات زیادی هست آنجا به هرحال البسه و غذا می رسد ولی چیزی که آنها را اذیت می کند مسکن است که خیلی اذیت می شوند و نمی دانند که به چه مدت باید در چادر زندگی کنند و هیچ امکانات اولیه ای ندارند و خیلی اذیت می شوند و قول هایی هم که داده شده بود و به ما هم می گفتند و هنوز کامل نشده و خیلی در شرایط سختی هستند، به هرحال هوا آنجا خیلی سرد است و بچه های مدرسه ای و دانشگاهی هست و من خودم ناراحت می شدم و می دیدیم در یک کوچه همه خانه ها افتاده، اصلا آوار افتاده و کل زندگی شان از بین رفته و به هر حال آنها از شرایط روحی هم اذیت می شوند و امیدوارم مسئولین و کسانی که دست شان می رسد به آنها، نگاه شان بیشتر باشد و خانه هایشان را درست کنند و انشالله این اتفاق بیفتد.

پس اینکه می گویند آنجا امکانات نیست و حتی چادر هم برای ماندن نیست، درست است؟

خیلی ها بودند آنجا دنبال چادر و اسکان و خیلی مسائل دیگر و به ما می گفتند و ما هم انتقال می دادیم، زندگی خیلی سختی دارند و آنجا بیشتر کار کشاوری و دامداری می کنند و کلا زندگی شان داغون شده و قطعا یک چادر نمی تواند همه زندگی شان باشد، یک چادر چه هست، یک سرپناه موقتی است و شما نهایتش 10 روز می توانید آنجا باشید دیگر آدم می خواهد فضای باز داشته باشد. زیاد هم نیستند و طبق آماری که داشتیم 1000-1500 خانه تخریب شده از 70-80 درصد و می تواند دولت خیلی زود پناه بدهد به آنها و جایگاهی اختصاص دهد تا خانه شان ساخته شود. یعنی باید از این شرایط زودتر بیرون بیایند.

و شما خوی را با حمید استیلی رفتید. این رفاقت با حمید خان چطور شکل گرفت.

روزی که به پرسپولیس آمدم سال 77-78، با حمید خان ارتباطی دوستانه و برادرانه داشته ایم و تا الان هم ادامه دارد، از آن زمان تا الان ما با حمید خان بودیم.

صمیمی ترین رفیق شما در فوتبال؟

در فوتبال وقتی شما در چند باشگاه بازی می کنی و چند سال است بازی می کنید، اولش تا آخرش با دوستانی بسیار زیادی در ارتباطی ولی من دوستان صمیمی زیادی دارم از جمله یکی اش با حمید خان خیلی راحتم و همدیگر را خیلی می بیتیم و جاهای دیگر می رویم، با افشین پیروانی خیلی رفیقم، با اسماعیل هلالی و دوستانی دیگر هستند. کسانی که هم فوتبال هستند هم بیرون، هم خانوادگی.

الان با چه کسانی رفیق هستید، کسانی که از قبل بودند و الان هم هستند.

کم و بیش هم را می بینیم و آن شرایط که هر روز هم را می دیدیم، در تمرین و مسافرت و همه مسابقات، همیشه در خانواده فوتبالی بودیم ولی اگر بخواهم بیشتر کسی را ببینم حمید خان را می بینم و خیلی به ندرت دوستان دیگر. حالا محول و مکان و شرایطی باشد و دعوتی باشد می رویم ولی فعلا ارتباط آنچنانی نداریم با دوستان و بیشتر با حمیدخان در ارتباطیم و جاهای دیگر می بینیم هم را و جاهای مختلف می رویم با هم.

پایان بخش اول

بخش دوم فردا تقدیم تان می شود...